سلام به همگی. من فراس النجم مدیر حقوق بشر در کانادا هستم.
من واقعا میخواهم از بنیاد گفتگو و دوستی ملل که از من دعوت کرد؛ تشکر کنم. این فرصت رو غنیمت میشمارم، چون موضوع مهمی مانند جنگ و منازعه و تأثیرات منفی آن بر حقوق بشر دارد. بنابراین ما میخواهیم در مورد این موضوع پیچیده صحبت کنیم، چون این موضوع جزئیات زیادی دارد و من تقریبا مطمئن هستم که نمیتوانم به تمام این موضوعات بپردازم، ولی تا جایی که زمان داشته باشم، در مورد مهمترین موضوعات صحبت میکنم.
معمولا منازعات با جنگ شروع میشوند؛ جنگهایی که برخی حکومتها آنها را به حکومتهای دیگر با اهداف خاص تحمیل میکنند. این چیزی است که من در طول زندگی شاهدش بودم. ما چندین منازعه را دیدم. وقتی کودک بودم، بیدار میشدم و منازعات را در تلویزیون میدیدم؛ چون متأسفانه من در منطقهای متولد شدهام که ناپایداری و درگیری حاکم بود و جنگهای زیادی رخ میداد. من در انتخاب این وضعیت نقشی نداشتم. من انتخاب نکردم که صبحها با جنگ بیدار شوم یا در منطقهای جنگزده زندگی کنم. این اوضاع برای ما عادی شده بود. این وضع، واقعا کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. واقعا آزاردهنده است که یک کودک در سرزمین مادریاش زندگی نکند،. احساس آرامش نکند، احساس امنیت نکند و احساس کند از مردم جامعهاش جدا افتاده است.
بعضی مردم میتوانند این را بفهمند، وقتی دربارۀ آن مطالعه و تحقیق میکنند یا فیلمهای مستند را نگاه میکنند. آنها میتوانند فهم خوبی درمورد آن مسئله و مشکلاتی که با این مسئله همراه هستند، داشته باشند؛ اما زمانی که در این شرایط زندگی کنید، بسیار واضحتر است و بهتر آن را میفهمید، چون واقعا در آن زندگی میکنید و تلخی آن را میچشید. شما میبینید که کشورتان بمباران میشود، میبینید که کشورتان تحریم میشود و آژیر خطر را میشنوید که در کل کشور به صدا درمیآید. زمانی که بمبها اصابت میکنند، مردمی را میبینید که به دنبال پناهگاهی میدوند، مردمی را میبینید که وحشت کردهاند و کودکان را میبینید که در ترس زندگی میکنند.
برای کودکان راحت نیست که صدای بمب را بشنوند. ما اینجا در کانادا، به ندرت صدای بلند میشنویم. معمولاٌ صدای ساخت و ساز ساختمانها و چیزهایی شبیه این به گوش میرسد. صدای تصادف خودروها برای بیشتر مردم شوکآور است، چون معمولا تصادفی دیده نمیشود. این که تصادف رخ دهد و کسی زخمی شود، برای بعضیها درد آور است. به طور کلی، کانادا کشور پایداری است. جرم و جنایت زیادی در اینجا اتفاق نمیافتد، بنابراین احساس امنیت بسیار بالاست. زمانی که با کشورهای دیگر مقایسه شود، تمامی این ناآرامیها و بمب ها و ترس همیشگی، غیر عادی است. در آن کشورها به کودکان یاد میدهند که هنگام بمباران، زیر تخت یا نیمکت بروند و زیر مخفی شوند. این به خودی خود یک زندگی عادی نیست و مشکلات روانی برای کودکان ایجاد میکند که در بزرگسالی بروز میکند. بعضیها در آن مرحله خوی وحشیانه پیدا میکنند، بعضیها به هدف زندگی شک میکنند، برخی نمیدانند چطور با دیگران رفتار کنند. بعضیها از این مرحله عبور میکنند، اما با این حال این مراحل را به تدریج تجربه میکنند. مراحل مختلف مشکلات میتواند در خانواده، جامعه، محیط کار، محیط آموزشی، مدرسه یا محیطهای دیگر باشد. هر انسانی در زمانی کودک بوده است. رشد کودک بسیار مهم و حیاتی است. کودک باید به شیوۀ صحیح رشد کند و بزرگ شود.
متأسفانه بیشتر این جنگها توسط حکومتها در غرب مهندسی میشوند. این حکومتها معمولا این جنگها را با مقولۀ حقوق بشر توجیه میکنند. گاهی میگویند: “این کشور ناقض حقوق بشر است.” منظور از کشور در اینجا، حکومت یا سیستم است. گاهی میگویند: “این حکومت، یک حکومت دیکتاتوری است که برای جامعه، کشورهای منطقه یا یک قدرت خاص خطرناک است.” گاهی قضیه، سلاح کشتار جمعی است. همان کاری که با عراق کردند. این بهانه و توجیهی برای تهاجم و اشغال عراق بود. ابتدا گفتند: “صدام سلاحهای شیمیایی دارد.” کشورهایی که خواهان سقوط رژیم صدام بودند، همان کشورهایی هستند که به این رژیم سلاح دادند. این کار، نوعی دورویی است.
این امر در خاورمیانه واضح است. مایلم بیشتر تمرکز صحبتهایم را روی خاورمیانه بگذارم، زیرا بیشتر منازعاتی که امروزه و در طی سالهای گذشته در دنیا اتفاق افتاده است، در خاورمیانه و منطقۀ آسیا بوده است. بیشتر آنها را حکومتهای غربی تقویت میکنند. همچنین این امر شامل کشورهایی که به صورت نیابتی در این جنگها شرکت میکنند ( مانند اسرائیل که رژیم دست نشاندۀ غرب است)، میشود. آنها این رژیم را در قلب خاورمیانه و در مکانی بسیار مقدس گذاشتهاند و این رژیم باعث ناامنی و ناپایداری کل منطقه شده است. حکومتهای غربی، این رژیم را تقویت و حمایت میکنند و امنیتش را تأمین میکنند. دیگر رژیمهای نیابتی، رژیم عربستان سعودی، رژیم امارات و رژیم بحرین هستند. این رژیمها مورد حمایت غرب هستند. متأسفانه کشورهای به ظاهر حامی و طرفدار حقوق بشر مانند آمریکا، کانادا و دیگران، از این رژیمهای دیکتاتوری مثل عربستان سعودی حمایت میکنند.
این دورویی، ماهیت، عواقب و نتایج آنچه را که آنها انجام میدهند، نشان میدهد. همان طور که میبینیم، آنها بسیار سخت کار کردند تا از شر حکومت سوریه خلاص شوند. گفتند که بشار اسد دیکتاتور است، اما نتیجۀ کارهایشان یک جنگ جدی شد. آنها همچنین باعث فروپاشی مدنی سوریه شدند. یک رویارویی بزرگ در داخل کشور شروع شد، گروههای مختلف ظهور کردند، مسلح شدند و سعی کردند ادارۀ حکومت را به دست بگیرند. نتایج این جنگ برای دنیا بسیار منفی بود. امروزه شاهد این هستیم که پناهندهها به کشورهای غربی هجوم میآورند و در بین راه و در قایق، جان خودشان را از دست میدهند. آنها تلاش میکنند که به کشورهایی برسند که حامی حقوق بشر هستند، اقتصاد خوبی دارند و به مردم حق آزادی بیان میدهند تا هرکس نظر خودش را بیان کند و طبق اعتقاداتش زندگی کند. بنابراین، نتایج جنگ نه تنها برای کشور درگیر جنگ، بلکه برای کل دنیا بسیار منفی بود.
در زمان جنگ، نقض حقوق بشر به شدت بالا میرود. این به خاطر این است که زمانی که رژیم دچار آسیب میشود، تمامی بدنههای رژیم هم دچار آسیب میشوند؛ چون داخل بیمارستانها پر از مجروحان میشود (بیش از حالت عادی)، چون در جنگ، بسیاری از افراد مجروح میشوند. مؤسسات ویژۀ بیماران اعصاب و روان، ضعیف میشوند و مشکلات روانی بیشتر خواهد بود. موضوع روانی، بحثی گسترده است. بسیاری از مشکلات روانی از جنگ میآید. این منازعات، سلامت روان مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. همان طور که گفتم، روانکاوها، روانشناسها و مددکاران اجتماعی، همۀ این قسمتها از هم میپاشند و ضعیف میشوند. وقتی این ساختارها ضعیف میشوند، مردم به درمان مورد نیاز دسترسی پیدا نمیکنند. این درمان، مورد نیاز مردم است، چون مردم در جنگ هستند. مشکلات بیشتر خواهد بود. این امر موقعیت سادهای نیست. مشکلات بیشتری اتفاق خواهد افتاد.
بنابراین، ما میخواهیم در مورد تأثیرات جنگ صحبت کنیم. کاری که باید انجام بدهیم، این است که واقعیت پشت پردۀ عواملی که این جنگها را رهبری میکنند و تقویت میکنند و مهندسی میکنند، با عناوینی که بسیار فریبنده است. آنها اذهان عمومی را طوری که میخواهند، کنترل میکنند؛ ولی واقعا به کمک حقوق بشر نمیآیند، چون نقض حقوق بشر در حال گستردهتر شدن است. مثلا در هنگام جنگ، زندان از زندانیان پر میشود. مثلا در مورد موضوع سوریه، تعداد زیادی تروریست هستند که میآیند و افراد را میکشند. اگر زندان از اینها پر شود، چه باید کرد؟ مزدوران از آن طرف مرزها میآیند، چطور میتوان آنها را به دادگاه برد و درمورد اعمالشان قضاوت کرد. دادگاه تعطیل میشود. در آن هنگام، مجبور میشوند که بعضی از تروریستها را بکشند و وارد رژیم قضایی نشوند، چون هیچ جایی برای زندانیان ندارند. دادگاهها به خاطر جنگ بسته میشوند.
بنابراین مسائل زیادی مانند فراهم کردن خدمات، محاکمۀ مجرمان و دادن حقوق مردم در اینجا به هم مرتبط هستند. اگر حکومتی آسیب دیده باشد و ضعیف شده باشد، واقعا نمیتواند حق کسانی که برای حقوقشان به دادگاه مراجعه میکنند، به آنان بدهد. تنها کاری که از این حکومت برمیآید، حفظ خودش است. بنابراین، این جنگها در بلند مدت به مردم آسیب میزنند. ممکن است تأثیرات این جنگها به اروپا، کانادا یا آمریکای شمالی برسد. این جنگها مشکلات و آسیبهای دائمی به دنبال دارند.
مهمترین کار این است که حقیقت پشت پردۀ این جنایات را آشکار کنیم و تلاش کنیم تا این جنایتکاران را به سزای اعمالشان برسانیم. ما باید در این راه برای مثال روی دیوان بینالمللی کیفری [دادگاه لاهه] فشار بیاوریم تا جنایتکاران جنگی را واقعا به دادگاه بیاریم. اگر آن ارگان نخواهد این کار را انجام بدهد، ما به عنوان سازمان حقوق بشر باید با سایر سازمانهای مختلف کار کنیم تا ارگان و سیستم جدیدی بسازیم که واقعا این جنایتکاران را محاکمه کند. اگر ما به همۀ این رژیمهایی که تاکنون نتوانستهاند کارشان را انجام بدهند، تکیه کنیم، کار انجام نخواهد شد. مثلا اسرائیل یکی از بزرگترین رژیمهای ناقض حقوق بشر است. آنها افراد بسیاری را به قتل رساندند، قوانین بینالمللی زیادی را نقض کردند. فیلمهای مستند بسیاری از جنایات اینها وجود دارد. آنها باید حساب پس بدهند، غرامت آن را پرداخت کنند و مجازات شوند. کانون توجهات جای دیگری است. هرگاه اینها در سازمان ملل دیداری دارند، توجه در جای دیگری است.
بنابراین ما باید راه حلی دائم و سریع پیدا کنیم. لازمۀ این امر، اتحاد و کار واقعی است؛. با اینکه ممکن است به نظر عوام مردم غیر منطقی باشد، اما باید تغییرات بزرگی اتفاق بیفتد؛ چون سیستمی که ما از آن استفاده میکنیم، در سطوح بالا، کار نمیکند. حملۀ اخیر به محسن فخری زاده، دانشمند پرنفوذ و مهم هستهای ایران این را نشان میدهد. او یکی از بنیانگذاران فناوری هستهای در ایران برای استفاده و پیشرفت و قدرت کشورش (و نه به خاطر سلاح هستهای که اسرائیل و آمریکا دارند) بود. آنها این مرد را کشتند و به شیوهای بسیار وحشیانه در روز روشن ترور کردند. هیچ کسی این ترور را محکوم نکرد. ما چیز خاصی از غرب در این مورد نمیشنویم. سازمان ملل در این باره نشستی ترتیب نداد.
آنها میدانند که ترور دانشمندان (به ویژه دانشمندان ایرانی) سابقهای طولانی دارد، توجهشان کجاست؟ چرا پلیس بینالملل در این مورد کاری نمیکند؟ چرا دادگاه لاهه و ارگانهای زیادی که هستند، ساکت نشستهاند و کاری انجام نمیدهند؟ این بسیار باعث تأسف است که ما در مورد نظامی که خودمان آن را تأسیس کردهایم تا اینکه امنیت جهانی را تأمین کند و به ما این اطمینان را بدهد که عدالت را برپا میکند و باعث آرامش و پایداری اوضاع میشود، احساس امنیت نمیکنیم. سازمان ما یک سازمان غیردولتی است. ما لابیگری میکنیم، برای درخواست از حکومت امضا جمعآوری میکنیم و سخت در مورد حقوق بشر (به ویژه قضیۀ یمن) کار میکنیم.
یمن، اولویت اول ماست و یکی از مهمترین مناطقی است که روی آن کار میکنیم، چون در یمن بزرگترین فاجعۀ انسانی در جریان است. نظر بسیاری از سازمانها از جمله سازمان ملل هم همین است. این حرف امروز آنها نیست، بلکه حرف سه تا چهار سال پیش آنهاست. چه اتفاقی در آنجا رخ میدهد؟ کودکان چطور در یمن زندگی میکنند؟ مردم در این تصاویر میبینند که کودکان شبیه اسکلت شدهاند. این بزرگترین قحطی دنیاست. امنیت غذا در بدترین شکل خودش است و دنیا سکوت اختیار کرده است. بیشتر دنیا ساکت است. هیج تحریمی علیه عاملان این جنایت نیست.
لیست اسامی این کودککشها در اختیار سازمان ملل قرار گرفته است، اما دبیر کل سابق سازمان ملل (بان کی مون) در آن زمان گفت که آنها (آنهایی که این جنایت جنگی را انجام دادهاند) روی من فشار آوردند که اسمشان را از لیست خارج کنم. در واقع، سعودیها باج خواهی کردند که اسمشان از این لیست خارج شود. بنابراین، آنها جنایات بسیاری را مرتکب شدند. آنها کودکان را در اتوبوس میکشند، مراسم خاکسپاری و عزاداری را بمباران میکنند و صدها نفر را میکشند. بنابراین جنایات جنگی، همیشگی و ادامه دار هست.
این رژیمی اصلا به حقوق بشر اهمیت نمیدهد، به هیچ سازمان حقوق بشری اجازه ورود به کشورش را نمیدهد، حزب سیاسی ندارند و در هر چیزی برخلاف دموکراسی رفتار میکند. با این حال، غرب از این رژیم طرفداری میکند، آن را تقویت میکند و از ائتلاف حمله به یمن با میلیاردها دلار از پیشرفتهترین سلاحها حمایت میکند. این عمل غیر قانونی تحت عنوان نجات یمن انجام میشود. آنها میخواهند یمن را از چه چیزی نجات دهند؟ آیا سعودیها میخواهند دموکراسی را به یمن ببرند، در حالی که خودشان معنی دموکراسی را نمیدانند و سر مردم را در همه جا قطع میکنند؟ این معضلی است که ما باید روی آن کار کنیم. ما به یمن کمکهای بشردوستانه میکنیم. ما در داخل یمن کمپین ایجاد میکنیم. من به طور مداوم در ارتباط با مردم یمن هستم. ما مرتبطانی در یمن داریم که از اتفاقات آنجا عکس و فیلم تهیه میکنند. هر چند ماه یکبار، اطلاعات خوبی از آنجا به دست من میرسد.
ما همچنین روی موضوع غزه کار میکنیم. ما تلاش میکنیم روی آن نقاطی کار کنیم که بیشترین مشکل را دارند، سختترین نوع زندگی را تجربه میکنند، مظلومتر هستند و بیشترین کمک را احتیاج دارند. ما کمک پزشکی میکنیم، برای مردمی که به خاطر بمباران یا دلایل دیگر مهاجرت کردهاند، خانه میسازیم. ما همچنین به کسانی که خانه، سرمایه و منابعشان را از دست دادند، کمک میکنیم تا از آن اوضاع بد و از گرسنگی و فقر خارج شوند. مثلا برای آنها چرخ خیاطی میگیریم تا خیاطی کنند و لباسها را بفروشند و از آن وضعیت خارج شوند. ما کارهای دیگری هم انجام میدهیم، ولی تمرکزمان روی حقوق بشر هست. ما کمک میکنیم که عدالت بیشتری وارد زندگی مردمی شود که بیشترین ظلم و ستم را دیدهاند.
ما چیزی را که فکر میکنیم که میتوانیم انجام بدهیم، انجام میدهیم. ما دست بردار نیستم. ما از سازمانها میخواهیم که بایستند و حمایت کنند. راههای زیادی برای دستیابی به عدالت وجود دارد. اگر این فعل و انفعالات را مطالعه کنید، متوجه میشوید که نتایج مفید زیادی به همراه خواهد داشت. مثلا برای بررسی یا تغییر موضوعی در مجلس، باید بین سیاستمداران، همپیمان پیدا کنید. ما باید کسانی که حقوق بشر را نقض میکنند، مسئول بدانیم و آنها را مجبور کنیم که حساب پس بدهند. ما باید حقایق آنها را برای همه فاش کنیم و آنها را تحت فشار قرار بدیم. باید این دورویی را نشان بدهیم، زیرا این دورویی همه جا در جریان است. اگر مردم به این مسئله پی ببرند، از ما حمایت میکنند و جهتگیری سیاسیشان را رها میکنند. این چیزی است که ما به دنبال آن هستیم. ما به افراد فاسدی که در سیاست هستند و قدرت دارند، احتیاجی نداریم. ما میتوانیم شرایط را تغییر بدهیم.
قدم مهم دیگر این است که برای خودمان هم پیمان پیدا کنیم تا شرایط را بهتر کنیم. این نتایج بسیار مثبت زیادی خواهد داشت. ما ارتباطات خوبی با افراد خوب میسازیم. زمانی که با بی عدالتی میجنگید، ملاقاتهای زیادی خواهید داشت، مصاحبههای زیادی انجام خواهید داد، در شبکههای اجتماعی فعالیت خواهید کرد و گروهی از افراد فداکار را گرد خود جمع خواهید کرد؛ افرادی که با سبک زندگی خودخواهانه میجنگند. آنها به زرق و برق دنیا اهمیت نمیدهند، اما میخواهند آن را تغییر دهند.
جمله زیبایی از یکی از پسرعموی حضرت محمد (ص) نقل شده است. او شخص مهمی است و نامش امام علی (ع) است. او میگوید: “عدالت پایهای است که کل دنیا بر آن استوار است.” ما معتقدیم که این امر بسیار مهم است، چون اگر به خاطر عدالت نبود، من الان در کانادا نبودم و فکر نمیکنم میخواستم که اینجا باشم؛ اما من این کشور را دوست دارم، به خاطر اینکه من عدالت زیادی در اینجا میبینم. در عین حال، دورویی هم میبینم که آن هم زیاد است و باید با آن مقابله و مبارزه کنیم و تغییرش بدهیم. ما نمیتوانیم ساکت بشینیم و نظارهگر این باشیم که دورویی بزرگ شود. بومیهای اصیل کانادا، از ابتدای تاسیس این کشور تا امروز مظلوم واقع شدهاند. حکومت باید این را جبران کند، نه اینکه فقط درمورد آن صحبت کند. گاهی میگویند که ما میخواهیم این کار را بکنیم و این پروندهها را باز کنیم، اما بعد از آن کاری نمیکنند. باید به بومیهای اصیل کانادا احترام بگذارند.
من خودم دیدم که در نشست گروه 20 که کانادا شبیه به پاسگاه پلیس شده بود، پلیسها مردم را میزدند، دستگیر میکردند و بیشتر آن مردم بعد از بازداشت، حتی حق تلفن زدن را نداشتند. آنها مردم را بدون مدرک و اتهام بازداشت میکردند. این نشان میدهد که این سیستم در معرض نقض حقوق بشر قرار دارد. همان طور که مارتین لوتر کینگ گفت: “بیعدالتی آنجاست که عدالت در خطر باشد.” این درست نیست کسی که ناقض حقوق بشر است، به کشور دیگری در آن سوی مرزها و اقیانوسها برود و عدۀ دیگری را به عنوان ناقض حقوق بشر معرفی کند و آنها را متهم کند. خود شما [حکومتهای غرب] سیستمی قدرتمندی برای دفاع از حقوق بشر نساختهاید و هنوز جنایات جنگی انجام میدهید.
شما همچنین عربستان سعودی را با میلیادرها دلار حمایت میکنید. متأسفانه کانادا بزرگترین معامله تسلیحاتی تاریخش را با عربستان سعودی انجام داد. کانادا میتواند با دادن یک غرامت، این معامله را به هم بزند، درحالی که آنها میدانند که این رژیم سعودی، جنایات جنگی بیشماری انجام میدهد. آنها راههای ارتباطی با یمن را بستهاند. یمنیها روز و شب کشته میدهند. بیمارستانها به کمک احتیاج دارند. شرایط بدتر و بدتر میشود، اما آنها به کارشان ادامه میدهند. این مسائل، طرف سیاه قضیه است و ما باید روی این کار کنیم. باید این موضوع را بررسی کنیم.
جمعیت مدافعان حقوق بشر کانادا این کار را شروع کرده و آن را ادامه میدهد، زیرا این روند، کل ملت یمن و در ادامه کل دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. پناهندگان به اینجا میآیند و وقتی به اینجا برسند، از تمامی اتفاقات گذشته آسیبهای طولانی مدتی به آنها وارد شده است. ممکن است کودکان وقتی بزرگ شدند، جرم و جنایت انجام بدهند، خوی وحشیانهای کسب کنند یا جامعه و دنیا را درک نکنند. این بیعدالتی در همه جا هست و ما باید این موضوع را بررسی کنیم. همان طور که مالکوم ایکس گفت: “زمان همیشه برای انجام کار خوب، مناسب است.” ما نیز فکر میکنیم که زمان همیشه برای انجام کار درست مناسب است.
من میخواهم با این جمله نتیجهگیری کنیم: “من همیشه به تمامی آنهایی که با بیعدالتی مبارزه میکنند، احترام میگذارم. من از آنها و سازمانهای حرفهای درخواست میکنم که متحد و یکپارچه باشند. از کسانی دغدغه این مسائل را دارند، درخواست میکنم که سازمانهایی را تشکیل بدهند و با هم کار کنند. شما میتوانین تغییرات مثبتی را خلق کنید. ما باید تلاشهایمان را روی هم بگذاریم و باید این کار را با اخلاص انجام بدهیم. اهداف الهی بسیار مهم هستند. اینکه اهداف الهی داشته باشیم و اعتقاد داشته باشیم. اعتقاد، شما را قوی و ثابت قدم نگاه میدارد و باعث رشد خوبیها و از بین بردن بدیها میشود. این یک بخش بسیار مهم کار ماست؛ چون وقتی کسی با بیعدالتی مبارزه میکند، به طور همزمان برای عدالت میجنگد. او تلاش میکند تا سیستمی را بسازد که عدالت بیشتری دارد.
پروندهای که من در حال بررسی آن هستم، مربوط به شخصی به نام “یوسف الحسناوی” است. این پسر جوان، به تازگی تحصیل در دانشگاه را شروع کرده بود و عضو مرکزی اسلامی به نام “المصطفی” در همیلتون کانادا بود. سه سال پیش در حدود ماه دسامبر، بعد از قرائت سوره یاسین (ما به این سورۀ قرآن، قلب قرآن میگوییم) از مسجد بیرون رفت. او در بیرون از مسجد، دید که دو تبهکار به پیرمردی حمله کردهاند. او پیرمرد را نمیشناخت، اما آنها در حال ارتکاب جرم بودند. او احساس کرد که باید با این بی عدالتی مبارزه کند. او به حمایت از آن پیرمرد جلو رفت، اما تبهکاران به او شلیک کردند. او به زمین افتاد. برادرش داخل مسجد آمد و به کسی گفت که با پلیس تماس بگیرد. پلیس به صحنه آمد، در حالی که این پسر روی زمین بود. او یک دانشجوی پزشکی بود که قرار بود در آینده پزشک بشود و جان انسانها را نجات بدهد و در عین حال، دنیا را نجات بدهد.
وقتی پلیس رسید، گفت که این فرد گلوله نخورده است. سپس بهیارها آمدند و بسیار غیرحرفهای رفتار کردند و رفتارشان محترمانه نبود. آنها بدون توجه به وخامت اوضاع، گفتند که این کودک نقش بازی میکند. خانوادۀ او آمدند. مردم هم آمدند. آنها صدای شلیک گلوله را شنیده بودند و شوکه شده بودند. این بهیاران بیش از بیست دقیقه این پسر را در آن سرما روی زمین نگاه داشته بودند و روی برانکارد نمیگذاشتند و میگفتند که این کودک، نقش بازی میکند. من برای رفتن به دادگاه، این پرونده را مطالعه میکنم. این نوع از بیعدالتی در کشوری که بسیار پیشرفته است اما سیستم فاسدی دارد، خون انسان را به جوش میآورد. چطور جرات کردند این جرم را انجام بدهند؟ کار آنها این بوده که کادر پزشکی را بالای سر این پسر بیاورند و او را به بیمارستان ببرند.
آنها او را رها کردند و زمانی که به بیمارستان رسید، فوت کرد. تاخیر آنها باعث این مرگ شد. قضیه فقط مرتبط با بهیاران نیست. بهیاران مهمترین عامل این مرگ هستند، ولی پلیس هم مقصر بود. سرگروه آتش نشانی هم گفت: “به این پسر نگاه کنید، او فکر میکند با کلاشینکف به او تیراندازی کردهاند؛ ولی فقط با تفنگ BB تیر خورده است (این تفنگ یک اسلحۀ کوچک است که نوجوانان از آن استفاده میکنند). پلیس این طور وانمود میکرد که این قضیه، ساده است؛ ولی واقعا یک گلوله در بدن او اصابت کرده بود و پسر میگفت: “من نمیتوانم نفس بکشم. من نمیتوانم نفس بکشم.” تنها چیزی که او میتوانست بگوید، همین بود. آنها این پسر را روی برانکارد نگذاشتند تا به بیمارستان ببرند.
برای اولین بار در تاریخ، بهیاران در آمریکای شمالی دستگیر شدند. این پرونده، تاریخی است. اولین بار هست که یک بهیار، دادگاهی و مجازات میشود. این اتفاق الان در حال وقوع است. این پرونده 25 روز طول کشیده است و شاید بیش از 30 شاهد به دادگاه دعوت شدند؛ ازجمله همه کسانی که ابتدا در صحنه حاضر شدند. همچنین پدر او از بهیاران شکایت کرد، زیرا وقتی او در مورد وخامت اوضاع پسرش صحبت میکرد که یک مورد اورژانسی درجه 4 بود، پای تلفن با بهیار جروبحث میکرد. او گفت: “اصلا باورم نمیشود. من به آنها گفتم که این کودک را به بیمارستان ببرند و آنها در مورد این بحث میکردند که آیا این مورد، یک مورد اورژانسی درجه 4 بوده است یا خیر.” بعد از آن نیز خانوادۀ این پسر، شکایت کردند.
منظورم این است که مشکلات زیادی داخل این سیستم وجود دارد. همان طور که گفتم، ما باید با بیعدالتی مبارزه کنیم. باید این کار را به صورت حرفهای و به هر قیمتی که هست، انجام بدهیم. این پیامی است که میخواهم بگذارم. تقاضای من این است که دنیای عدالت دست به دست هم بدهند و به صورت متحد و یکپارچه، جلوی بیعدالتی را بگیرند و اراضی اشغال شده را نجات بدهند. هر سرزمین اشغالشدهای باید آزاد شود. هیچ کس نباید تحت اشغال باشد. این شیوۀ درست زندگی کردن نیست. این را ما قبول نمیکنیم و قبول هم نخواهیم کرد. از همۀ کسانی که به نوعی با این جلسه در ارتباط بودند، تشکر میکنم و امیدوارم در آینده، در پروژههای مختلف با هم متحد بشویم.
من واقعا میخواهم از بنیاد گفتگو و دوستی ملل که از من دعوت کرد؛ تشکر کنم. این فرصت رو غنیمت میشمارم، چون موضوع مهمی مانند جنگ و منازعه و تأثیرات منفی آن بر حقوق بشر دارد. بنابراین ما میخواهیم در مورد این موضوع پیچیده صحبت کنیم، چون این موضوع جزئیات زیادی دارد و من تقریبا مطمئن هستم که نمیتوانم به تمام این موضوعات بپردازم، ولی تا جایی که زمان داشته باشم، در مورد مهمترین موضوعات صحبت میکنم.
معمولا منازعات با جنگ شروع میشوند؛ جنگهایی که برخی حکومتها آنها را به حکومتهای دیگر با اهداف خاص تحمیل میکنند. این چیزی است که من در طول زندگی شاهدش بودم. ما چندین منازعه را دیدم. وقتی کودک بودم، بیدار میشدم و منازعات را در تلویزیون میدیدم؛ چون متأسفانه من در منطقهای متولد شدهام که ناپایداری و درگیری حاکم بود و جنگهای زیادی رخ میداد. من در انتخاب این وضعیت نقشی نداشتم. من انتخاب نکردم که صبحها با جنگ بیدار شوم یا در منطقهای جنگزده زندگی کنم. این اوضاع برای ما عادی شده بود. این وضع، واقعا کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. واقعا آزاردهنده است که یک کودک در سرزمین مادریاش زندگی نکند،. احساس آرامش نکند، احساس امنیت نکند و احساس کند از مردم جامعهاش جدا افتاده است.
بعضی مردم میتوانند این را بفهمند، وقتی دربارۀ آن مطالعه و تحقیق میکنند یا فیلمهای مستند را نگاه میکنند. آنها میتوانند فهم خوبی درمورد آن مسئله و مشکلاتی که با این مسئله همراه هستند، داشته باشند؛ اما زمانی که در این شرایط زندگی کنید، بسیار واضحتر است و بهتر آن را میفهمید، چون واقعا در آن زندگی میکنید و تلخی آن را میچشید. شما میبینید که کشورتان بمباران میشود، میبینید که کشورتان تحریم میشود و آژیر خطر را میشنوید که در کل کشور به صدا درمیآید. زمانی که بمبها اصابت میکنند، مردمی را میبینید که به دنبال پناهگاهی میدوند، مردمی را میبینید که وحشت کردهاند و کودکان را میبینید که در ترس زندگی میکنند.
برای کودکان راحت نیست که صدای بمب را بشنوند. ما اینجا در کانادا، به ندرت صدای بلند میشنویم. معمولاٌ صدای ساخت و ساز ساختمانها و چیزهایی شبیه این به گوش میرسد. صدای تصادف خودروها برای بیشتر مردم شوکآور است، چون معمولا تصادفی دیده نمیشود. این که تصادف رخ دهد و کسی زخمی شود، برای بعضیها درد آور است. به طور کلی، کانادا کشور پایداری است. جرم و جنایت زیادی در اینجا اتفاق نمیافتد، بنابراین احساس امنیت بسیار بالاست. زمانی که با کشورهای دیگر مقایسه شود، تمامی این ناآرامیها و بمب ها و ترس همیشگی، غیر عادی است. در آن کشورها به کودکان یاد میدهند که هنگام بمباران، زیر تخت یا نیمکت بروند و زیر مخفی شوند. این به خودی خود یک زندگی عادی نیست و مشکلات روانی برای کودکان ایجاد میکند که در بزرگسالی بروز میکند. بعضیها در آن مرحله خوی وحشیانه پیدا میکنند، بعضیها به هدف زندگی شک میکنند، برخی نمیدانند چطور با دیگران رفتار کنند. بعضیها از این مرحله عبور میکنند، اما با این حال این مراحل را به تدریج تجربه میکنند. مراحل مختلف مشکلات میتواند در خانواده، جامعه، محیط کار، محیط آموزشی، مدرسه یا محیطهای دیگر باشد. هر انسانی در زمانی کودک بوده است. رشد کودک بسیار مهم و حیاتی است. کودک باید به شیوۀ صحیح رشد کند و بزرگ شود.
متأسفانه بیشتر این جنگها توسط حکومتها در غرب مهندسی میشوند. این حکومتها معمولا این جنگها را با مقولۀ حقوق بشر توجیه میکنند. گاهی میگویند: “این کشور ناقض حقوق بشر است.” منظور از کشور در اینجا، حکومت یا سیستم است. گاهی میگویند: “این حکومت، یک حکومت دیکتاتوری است که برای جامعه، کشورهای منطقه یا یک قدرت خاص خطرناک است.” گاهی قضیه، سلاح کشتار جمعی است. همان کاری که با عراق کردند. این بهانه و توجیهی برای تهاجم و اشغال عراق بود. ابتدا گفتند: “صدام سلاحهای شیمیایی دارد.” کشورهایی که خواهان سقوط رژیم صدام بودند، همان کشورهایی هستند که به این رژیم سلاح دادند. این کار، نوعی دورویی است.
این امر در خاورمیانه واضح است. مایلم بیشتر تمرکز صحبتهایم را روی خاورمیانه بگذارم، زیرا بیشتر منازعاتی که امروزه و در طی سالهای گذشته در دنیا اتفاق افتاده است، در خاورمیانه و منطقۀ آسیا بوده است. بیشتر آنها را حکومتهای غربی تقویت میکنند. همچنین این امر شامل کشورهایی که به صورت نیابتی در این جنگها شرکت میکنند ( مانند اسرائیل که رژیم دست نشاندۀ غرب است)، میشود. آنها این رژیم را در قلب خاورمیانه و در مکانی بسیار مقدس گذاشتهاند و این رژیم باعث ناامنی و ناپایداری کل منطقه شده است. حکومتهای غربی، این رژیم را تقویت و حمایت میکنند و امنیتش را تأمین میکنند. دیگر رژیمهای نیابتی، رژیم عربستان سعودی، رژیم امارات و رژیم بحرین هستند. این رژیمها مورد حمایت غرب هستند. متأسفانه کشورهای به ظاهر حامی و طرفدار حقوق بشر مانند آمریکا، کانادا و دیگران، از این رژیمهای دیکتاتوری مثل عربستان سعودی حمایت میکنند.
این دورویی، ماهیت، عواقب و نتایج آنچه را که آنها انجام میدهند، نشان میدهد. همان طور که میبینیم، آنها بسیار سخت کار کردند تا از شر حکومت سوریه خلاص شوند. گفتند که بشار اسد دیکتاتور است، اما نتیجۀ کارهایشان یک جنگ جدی شد. آنها همچنین باعث فروپاشی مدنی سوریه شدند. یک رویارویی بزرگ در داخل کشور شروع شد، گروههای مختلف ظهور کردند، مسلح شدند و سعی کردند ادارۀ حکومت را به دست بگیرند. نتایج این جنگ برای دنیا بسیار منفی بود. امروزه شاهد این هستیم که پناهندهها به کشورهای غربی هجوم میآورند و در بین راه و در قایق، جان خودشان را از دست میدهند. آنها تلاش میکنند که به کشورهایی برسند که حامی حقوق بشر هستند، اقتصاد خوبی دارند و به مردم حق آزادی بیان میدهند تا هرکس نظر خودش را بیان کند و طبق اعتقاداتش زندگی کند. بنابراین، نتایج جنگ نه تنها برای کشور درگیر جنگ، بلکه برای کل دنیا بسیار منفی بود.
در زمان جنگ، نقض حقوق بشر به شدت بالا میرود. این به خاطر این است که زمانی که رژیم دچار آسیب میشود، تمامی بدنههای رژیم هم دچار آسیب میشوند؛ چون داخل بیمارستانها پر از مجروحان میشود (بیش از حالت عادی)، چون در جنگ، بسیاری از افراد مجروح میشوند. مؤسسات ویژۀ بیماران اعصاب و روان، ضعیف میشوند و مشکلات روانی بیشتر خواهد بود. موضوع روانی، بحثی گسترده است. بسیاری از مشکلات روانی از جنگ میآید. این منازعات، سلامت روان مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. همان طور که گفتم، روانکاوها، روانشناسها و مددکاران اجتماعی، همۀ این قسمتها از هم میپاشند و ضعیف میشوند. وقتی این ساختارها ضعیف میشوند، مردم به درمان مورد نیاز دسترسی پیدا نمیکنند. این درمان، مورد نیاز مردم است، چون مردم در جنگ هستند. مشکلات بیشتر خواهد بود. این امر موقعیت سادهای نیست. مشکلات بیشتری اتفاق خواهد افتاد.
بنابراین، ما میخواهیم در مورد تأثیرات جنگ صحبت کنیم. کاری که باید انجام بدهیم، این است که واقعیت پشت پردۀ عواملی که این جنگها را رهبری میکنند و تقویت میکنند و مهندسی میکنند، با عناوینی که بسیار فریبنده است. آنها اذهان عمومی را طوری که میخواهند، کنترل میکنند؛ ولی واقعا به کمک حقوق بشر نمیآیند، چون نقض حقوق بشر در حال گستردهتر شدن است. مثلا در هنگام جنگ، زندان از زندانیان پر میشود. مثلا در مورد موضوع سوریه، تعداد زیادی تروریست هستند که میآیند و افراد را میکشند. اگر زندان از اینها پر شود، چه باید کرد؟ مزدوران از آن طرف مرزها میآیند، چطور میتوان آنها را به دادگاه برد و درمورد اعمالشان قضاوت کرد. دادگاه تعطیل میشود. در آن هنگام، مجبور میشوند که بعضی از تروریستها را بکشند و وارد رژیم قضایی نشوند، چون هیچ جایی برای زندانیان ندارند. دادگاهها به خاطر جنگ بسته میشوند.
بنابراین مسائل زیادی مانند فراهم کردن خدمات، محاکمۀ مجرمان و دادن حقوق مردم در اینجا به هم مرتبط هستند. اگر حکومتی آسیب دیده باشد و ضعیف شده باشد، واقعا نمیتواند حق کسانی که برای حقوقشان به دادگاه مراجعه میکنند، به آنان بدهد. تنها کاری که از این حکومت برمیآید، حفظ خودش است. بنابراین، این جنگها در بلند مدت به مردم آسیب میزنند. ممکن است تأثیرات این جنگها به اروپا، کانادا یا آمریکای شمالی برسد. این جنگها مشکلات و آسیبهای دائمی به دنبال دارند.
مهمترین کار این است که حقیقت پشت پردۀ این جنایات را آشکار کنیم و تلاش کنیم تا این جنایتکاران را به سزای اعمالشان برسانیم. ما باید در این راه برای مثال روی دیوان بینالمللی کیفری [دادگاه لاهه] فشار بیاوریم تا جنایتکاران جنگی را واقعا به دادگاه بیاریم. اگر آن ارگان نخواهد این کار را انجام بدهد، ما به عنوان سازمان حقوق بشر باید با سایر سازمانهای مختلف کار کنیم تا ارگان و سیستم جدیدی بسازیم که واقعا این جنایتکاران را محاکمه کند. اگر ما به همۀ این رژیمهایی که تاکنون نتوانستهاند کارشان را انجام بدهند، تکیه کنیم، کار انجام نخواهد شد. مثلا اسرائیل یکی از بزرگترین رژیمهای ناقض حقوق بشر است. آنها افراد بسیاری را به قتل رساندند، قوانین بینالمللی زیادی را نقض کردند. فیلمهای مستند بسیاری از جنایات اینها وجود دارد. آنها باید حساب پس بدهند، غرامت آن را پرداخت کنند و مجازات شوند. کانون توجهات جای دیگری است. هرگاه اینها در سازمان ملل دیداری دارند، توجه در جای دیگری است.
بنابراین ما باید راه حلی دائم و سریع پیدا کنیم. لازمۀ این امر، اتحاد و کار واقعی است؛. با اینکه ممکن است به نظر عوام مردم غیر منطقی باشد، اما باید تغییرات بزرگی اتفاق بیفتد؛ چون سیستمی که ما از آن استفاده میکنیم، در سطوح بالا، کار نمیکند. حملۀ اخیر به محسن فخری زاده، دانشمند پرنفوذ و مهم هستهای ایران این را نشان میدهد. او یکی از بنیانگذاران فناوری هستهای در ایران برای استفاده و پیشرفت و قدرت کشورش (و نه به خاطر سلاح هستهای که اسرائیل و آمریکا دارند) بود. آنها این مرد را کشتند و به شیوهای بسیار وحشیانه در روز روشن ترور کردند. هیچ کسی این ترور را محکوم نکرد. ما چیز خاصی از غرب در این مورد نمیشنویم. سازمان ملل در این باره نشستی ترتیب نداد.
آنها میدانند که ترور دانشمندان (به ویژه دانشمندان ایرانی) سابقهای طولانی دارد، توجهشان کجاست؟ چرا پلیس بینالملل در این مورد کاری نمیکند؟ چرا دادگاه لاهه و ارگانهای زیادی که هستند، ساکت نشستهاند و کاری انجام نمیدهند؟ این بسیار باعث تأسف است که ما در مورد نظامی که خودمان آن را تأسیس کردهایم تا اینکه امنیت جهانی را تأمین کند و به ما این اطمینان را بدهد که عدالت را برپا میکند و باعث آرامش و پایداری اوضاع میشود، احساس امنیت نمیکنیم. سازمان ما یک سازمان غیردولتی است. ما لابیگری میکنیم، برای درخواست از حکومت امضا جمعآوری میکنیم و سخت در مورد حقوق بشر (به ویژه قضیۀ یمن) کار میکنیم.
یمن، اولویت اول ماست و یکی از مهمترین مناطقی است که روی آن کار میکنیم، چون در یمن بزرگترین فاجعۀ انسانی در جریان است. نظر بسیاری از سازمانها از جمله سازمان ملل هم همین است. این حرف امروز آنها نیست، بلکه حرف سه تا چهار سال پیش آنهاست. چه اتفاقی در آنجا رخ میدهد؟ کودکان چطور در یمن زندگی میکنند؟ مردم در این تصاویر میبینند که کودکان شبیه اسکلت شدهاند. این بزرگترین قحطی دنیاست. امنیت غذا در بدترین شکل خودش است و دنیا سکوت اختیار کرده است. بیشتر دنیا ساکت است. هیج تحریمی علیه عاملان این جنایت نیست.
لیست اسامی این کودککشها در اختیار سازمان ملل قرار گرفته است، اما دبیر کل سابق سازمان ملل (بان کی مون) در آن زمان گفت که آنها (آنهایی که این جنایت جنگی را انجام دادهاند) روی من فشار آوردند که اسمشان را از لیست خارج کنم. در واقع، سعودیها باج خواهی کردند که اسمشان از این لیست خارج شود. بنابراین، آنها جنایات بسیاری را مرتکب شدند. آنها کودکان را در اتوبوس میکشند، مراسم خاکسپاری و عزاداری را بمباران میکنند و صدها نفر را میکشند. بنابراین جنایات جنگی، همیشگی و ادامه دار هست.
این رژیمی اصلا به حقوق بشر اهمیت نمیدهد، به هیچ سازمان حقوق بشری اجازه ورود به کشورش را نمیدهد، حزب سیاسی ندارند و در هر چیزی برخلاف دموکراسی رفتار میکند. با این حال، غرب از این رژیم طرفداری میکند، آن را تقویت میکند و از ائتلاف حمله به یمن با میلیاردها دلار از پیشرفتهترین سلاحها حمایت میکند. این عمل غیر قانونی تحت عنوان نجات یمن انجام میشود. آنها میخواهند یمن را از چه چیزی نجات دهند؟ آیا سعودیها میخواهند دموکراسی را به یمن ببرند، در حالی که خودشان معنی دموکراسی را نمیدانند و سر مردم را در همه جا قطع میکنند؟ این معضلی است که ما باید روی آن کار کنیم. ما به یمن کمکهای بشردوستانه میکنیم. ما در داخل یمن کمپین ایجاد میکنیم. من به طور مداوم در ارتباط با مردم یمن هستم. ما مرتبطانی در یمن داریم که از اتفاقات آنجا عکس و فیلم تهیه میکنند. هر چند ماه یکبار، اطلاعات خوبی از آنجا به دست من میرسد.
ما همچنین روی موضوع غزه کار میکنیم. ما تلاش میکنیم روی آن نقاطی کار کنیم که بیشترین مشکل را دارند، سختترین نوع زندگی را تجربه میکنند، مظلومتر هستند و بیشترین کمک را احتیاج دارند. ما کمک پزشکی میکنیم، برای مردمی که به خاطر بمباران یا دلایل دیگر مهاجرت کردهاند، خانه میسازیم. ما همچنین به کسانی که خانه، سرمایه و منابعشان را از دست دادند، کمک میکنیم تا از آن اوضاع بد و از گرسنگی و فقر خارج شوند. مثلا برای آنها چرخ خیاطی میگیریم تا خیاطی کنند و لباسها را بفروشند و از آن وضعیت خارج شوند. ما کارهای دیگری هم انجام میدهیم، ولی تمرکزمان روی حقوق بشر هست. ما کمک میکنیم که عدالت بیشتری وارد زندگی مردمی شود که بیشترین ظلم و ستم را دیدهاند.
ما چیزی را که فکر میکنیم که میتوانیم انجام بدهیم، انجام میدهیم. ما دست بردار نیستم. ما از سازمانها میخواهیم که بایستند و حمایت کنند. راههای زیادی برای دستیابی به عدالت وجود دارد. اگر این فعل و انفعالات را مطالعه کنید، متوجه میشوید که نتایج مفید زیادی به همراه خواهد داشت. مثلا برای بررسی یا تغییر موضوعی در مجلس، باید بین سیاستمداران، همپیمان پیدا کنید. ما باید کسانی که حقوق بشر را نقض میکنند، مسئول بدانیم و آنها را مجبور کنیم که حساب پس بدهند. ما باید حقایق آنها را برای همه فاش کنیم و آنها را تحت فشار قرار بدیم. باید این دورویی را نشان بدهیم، زیرا این دورویی همه جا در جریان است. اگر مردم به این مسئله پی ببرند، از ما حمایت میکنند و جهتگیری سیاسیشان را رها میکنند. این چیزی است که ما به دنبال آن هستیم. ما به افراد فاسدی که در سیاست هستند و قدرت دارند، احتیاجی نداریم. ما میتوانیم شرایط را تغییر بدهیم.
قدم مهم دیگر این است که برای خودمان هم پیمان پیدا کنیم تا شرایط را بهتر کنیم. این نتایج بسیار مثبت زیادی خواهد داشت. ما ارتباطات خوبی با افراد خوب میسازیم. زمانی که با بی عدالتی میجنگید، ملاقاتهای زیادی خواهید داشت، مصاحبههای زیادی انجام خواهید داد، در شبکههای اجتماعی فعالیت خواهید کرد و گروهی از افراد فداکار را گرد خود جمع خواهید کرد؛ افرادی که با سبک زندگی خودخواهانه میجنگند. آنها به زرق و برق دنیا اهمیت نمیدهند، اما میخواهند آن را تغییر دهند.
جمله زیبایی از یکی از پسرعموی حضرت محمد (ص) نقل شده است. او شخص مهمی است و نامش امام علی (ع) است. او میگوید: “عدالت پایهای است که کل دنیا بر آن استوار است.” ما معتقدیم که این امر بسیار مهم است، چون اگر به خاطر عدالت نبود، من الان در کانادا نبودم و فکر نمیکنم میخواستم که اینجا باشم؛ اما من این کشور را دوست دارم، به خاطر اینکه من عدالت زیادی در اینجا میبینم. در عین حال، دورویی هم میبینم که آن هم زیاد است و باید با آن مقابله و مبارزه کنیم و تغییرش بدهیم. ما نمیتوانیم ساکت بشینیم و نظارهگر این باشیم که دورویی بزرگ شود. بومیهای اصیل کانادا، از ابتدای تاسیس این کشور تا امروز مظلوم واقع شدهاند. حکومت باید این را جبران کند، نه اینکه فقط درمورد آن صحبت کند. گاهی میگویند که ما میخواهیم این کار را بکنیم و این پروندهها را باز کنیم، اما بعد از آن کاری نمیکنند. باید به بومیهای اصیل کانادا احترام بگذارند.
من خودم دیدم که در نشست گروه 20 که کانادا شبیه به پاسگاه پلیس شده بود، پلیسها مردم را میزدند، دستگیر میکردند و بیشتر آن مردم بعد از بازداشت، حتی حق تلفن زدن را نداشتند. آنها مردم را بدون مدرک و اتهام بازداشت میکردند. این نشان میدهد که این سیستم در معرض نقض حقوق بشر قرار دارد. همان طور که مارتین لوتر کینگ گفت: “بیعدالتی آنجاست که عدالت در خطر باشد.” این درست نیست کسی که ناقض حقوق بشر است، به کشور دیگری در آن سوی مرزها و اقیانوسها برود و عدۀ دیگری را به عنوان ناقض حقوق بشر معرفی کند و آنها را متهم کند. خود شما [حکومتهای غرب] سیستمی قدرتمندی برای دفاع از حقوق بشر نساختهاید و هنوز جنایات جنگی انجام میدهید.
شما همچنین عربستان سعودی را با میلیادرها دلار حمایت میکنید. متأسفانه کانادا بزرگترین معامله تسلیحاتی تاریخش را با عربستان سعودی انجام داد. کانادا میتواند با دادن یک غرامت، این معامله را به هم بزند، درحالی که آنها میدانند که این رژیم سعودی، جنایات جنگی بیشماری انجام میدهد. آنها راههای ارتباطی با یمن را بستهاند. یمنیها روز و شب کشته میدهند. بیمارستانها به کمک احتیاج دارند. شرایط بدتر و بدتر میشود، اما آنها به کارشان ادامه میدهند. این مسائل، طرف سیاه قضیه است و ما باید روی این کار کنیم. باید این موضوع را بررسی کنیم.
جمعیت مدافعان حقوق بشر کانادا این کار را شروع کرده و آن را ادامه میدهد، زیرا این روند، کل ملت یمن و در ادامه کل دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. پناهندگان به اینجا میآیند و وقتی به اینجا برسند، از تمامی اتفاقات گذشته آسیبهای طولانی مدتی به آنها وارد شده است. ممکن است کودکان وقتی بزرگ شدند، جرم و جنایت انجام بدهند، خوی وحشیانهای کسب کنند یا جامعه و دنیا را درک نکنند. این بیعدالتی در همه جا هست و ما باید این موضوع را بررسی کنیم. همان طور که مالکوم ایکس گفت: “زمان همیشه برای انجام کار خوب، مناسب است.” ما نیز فکر میکنیم که زمان همیشه برای انجام کار درست مناسب است.
من میخواهم با این جمله نتیجهگیری کنیم: “من همیشه به تمامی آنهایی که با بیعدالتی مبارزه میکنند، احترام میگذارم. من از آنها و سازمانهای حرفهای درخواست میکنم که متحد و یکپارچه باشند. از کسانی دغدغه این مسائل را دارند، درخواست میکنم که سازمانهایی را تشکیل بدهند و با هم کار کنند. شما میتوانین تغییرات مثبتی را خلق کنید. ما باید تلاشهایمان را روی هم بگذاریم و باید این کار را با اخلاص انجام بدهیم. اهداف الهی بسیار مهم هستند. اینکه اهداف الهی داشته باشیم و اعتقاد داشته باشیم. اعتقاد، شما را قوی و ثابت قدم نگاه میدارد و باعث رشد خوبیها و از بین بردن بدیها میشود. این یک بخش بسیار مهم کار ماست؛ چون وقتی کسی با بیعدالتی مبارزه میکند، به طور همزمان برای عدالت میجنگد. او تلاش میکند تا سیستمی را بسازد که عدالت بیشتری دارد.
پروندهای که من در حال بررسی آن هستم، مربوط به شخصی به نام “یوسف الحسناوی” است. این پسر جوان، به تازگی تحصیل در دانشگاه را شروع کرده بود و عضو مرکزی اسلامی به نام “المصطفی” در همیلتون کانادا بود. سه سال پیش در حدود ماه دسامبر، بعد از قرائت سوره یاسین (ما به این سورۀ قرآن، قلب قرآن میگوییم) از مسجد بیرون رفت. او در بیرون از مسجد، دید که دو تبهکار به پیرمردی حمله کردهاند. او پیرمرد را نمیشناخت، اما آنها در حال ارتکاب جرم بودند. او احساس کرد که باید با این بی عدالتی مبارزه کند. او به حمایت از آن پیرمرد جلو رفت، اما تبهکاران به او شلیک کردند. او به زمین افتاد. برادرش داخل مسجد آمد و به کسی گفت که با پلیس تماس بگیرد. پلیس به صحنه آمد، در حالی که این پسر روی زمین بود. او یک دانشجوی پزشکی بود که قرار بود در آینده پزشک بشود و جان انسانها را نجات بدهد و در عین حال، دنیا را نجات بدهد.
وقتی پلیس رسید، گفت که این فرد گلوله نخورده است. سپس بهیارها آمدند و بسیار غیرحرفهای رفتار کردند و رفتارشان محترمانه نبود. آنها بدون توجه به وخامت اوضاع، گفتند که این کودک نقش بازی میکند. خانوادۀ او آمدند. مردم هم آمدند. آنها صدای شلیک گلوله را شنیده بودند و شوکه شده بودند. این بهیاران بیش از بیست دقیقه این پسر را در آن سرما روی زمین نگاه داشته بودند و روی برانکارد نمیگذاشتند و میگفتند که این کودک، نقش بازی میکند. من برای رفتن به دادگاه، این پرونده را مطالعه میکنم. این نوع از بیعدالتی در کشوری که بسیار پیشرفته است اما سیستم فاسدی دارد، خون انسان را به جوش میآورد. چطور جرات کردند این جرم را انجام بدهند؟ کار آنها این بوده که کادر پزشکی را بالای سر این پسر بیاورند و او را به بیمارستان ببرند.
آنها او را رها کردند و زمانی که به بیمارستان رسید، فوت کرد. تاخیر آنها باعث این مرگ شد. قضیه فقط مرتبط با بهیاران نیست. بهیاران مهمترین عامل این مرگ هستند، ولی پلیس هم مقصر بود. سرگروه آتش نشانی هم گفت: “به این پسر نگاه کنید، او فکر میکند با کلاشینکف به او تیراندازی کردهاند؛ ولی فقط با تفنگ BB تیر خورده است (این تفنگ یک اسلحۀ کوچک است که نوجوانان از آن استفاده میکنند). پلیس این طور وانمود میکرد که این قضیه، ساده است؛ ولی واقعا یک گلوله در بدن او اصابت کرده بود و پسر میگفت: “من نمیتوانم نفس بکشم. من نمیتوانم نفس بکشم.” تنها چیزی که او میتوانست بگوید، همین بود. آنها این پسر را روی برانکارد نگذاشتند تا به بیمارستان ببرند.
برای اولین بار در تاریخ، بهیاران در آمریکای شمالی دستگیر شدند. این پرونده، تاریخی است. اولین بار هست که یک بهیار، دادگاهی و مجازات میشود. این اتفاق الان در حال وقوع است. این پرونده 25 روز طول کشیده است و شاید بیش از 30 شاهد به دادگاه دعوت شدند؛ ازجمله همه کسانی که ابتدا در صحنه حاضر شدند. همچنین پدر او از بهیاران شکایت کرد، زیرا وقتی او در مورد وخامت اوضاع پسرش صحبت میکرد که یک مورد اورژانسی درجه 4 بود، پای تلفن با بهیار جروبحث میکرد. او گفت: “اصلا باورم نمیشود. من به آنها گفتم که این کودک را به بیمارستان ببرند و آنها در مورد این بحث میکردند که آیا این مورد، یک مورد اورژانسی درجه 4 بوده است یا خیر.” بعد از آن نیز خانوادۀ این پسر، شکایت کردند.
منظورم این است که مشکلات زیادی داخل این سیستم وجود دارد. همان طور که گفتم، ما باید با بیعدالتی مبارزه کنیم. باید این کار را به صورت حرفهای و به هر قیمتی که هست، انجام بدهیم. این پیامی است که میخواهم بگذارم. تقاضای من این است که دنیای عدالت دست به دست هم بدهند و به صورت متحد و یکپارچه، جلوی بیعدالتی را بگیرند و اراضی اشغال شده را نجات بدهند. هر سرزمین اشغالشدهای باید آزاد شود. هیچ کس نباید تحت اشغال باشد. این شیوۀ درست زندگی کردن نیست. این را ما قبول نمیکنیم و قبول هم نخواهیم کرد. از همۀ کسانی که به نوعی با این جلسه در ارتباط بودند، تشکر میکنم و امیدوارم در آینده، در پروژههای مختلف با هم متحد بشویم.