دکتر ابراهیم متقی – رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

دکتر ابراهیم متقی – رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

بسم الله الرحمن الرحیم
اول از همه خوش‌آمد می‌گویم به تمامی میهمانان عزیزمان. میهمانانی که دارای رویکرد صلح انگارانه در فضای منطقه‌ ای و سیاست بین الملل هستند. خیلی خوشحالم که انجمن دیالوگ صلح، این فضا را برای یک نوع هم اندیشی به‌وجود آورد. نکته دومی که می‌خواهم خدمت دوستان عرض کنم این است که اگرچه صلح یک موضوع ایده‌آلیستی برای تمام ما است، اما باید آن را یک کالای کمیاب در خاورمیانه و غرب آسیا دانست.
واقعیت این است که منطقه ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، بیش از هر حوزه جغرافیایی دیگری در طی سال های بعد از جنگ دوم جهانی، درگیر بحران، جنگ و ستیزش گروه های اجتماعی، دولت‌ها و بازیگران بین المللی بوده است. من در ذهن خود یک پرسش دارم. چرا خاورمیانه قرن هجدهم، نوزدهم و بیستمِ قبل از جنگ جهانی دوم و قبل از ۱۹۴۸ در فضای صلح نسبی به سر می‌برد.
یک علت اصلی ذهن من را به خودش مشغول کرده است و آن وجود و یا عدم وجود اسرائیل می‌باشد. خود اسرائیل و تاسیس آن، زمینه افزایش تضادهای امنیتی را بوجود آورده است. جنگ های ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و بسیاری از جنگ های دیگری که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی شکل گرفته اند تا به امروز بیانگر این وضعیت هستند که وقتی یک بازیگر نیابتی به نام اسرائیل بیش از حد قدرت نظامی و حمایتی پیدا می‌کند، دیگر آمریکا نمی‌تواند زمینه لازم را برای موازنه و صلح سازی به‌وجود آورد.
این منطقه، منطقه‌ای است که صلح ماهیت شکننده و بی‌ثبات دارد. وقتی که من مطالعات صلح را مرور می‌کنم، به این جمع بندی می‌رسم که برخی از نظریه پردازان، صلح را از طریق قانون و حقوق بین‌الملل پیگیری می‌کنند؛ یعنی صلح سازی از طریق قانون و حقوق بین‌الملل. برخی دیگر صلح سازی را از طریق نهادهای بین‌المللی مثل سازمان های بین‌المللی در دستور کار خود قرار می‌دهند. در شرایطی که کشوری مثل اسرائیل به قطعنامه‌های ۲۴۸ و ۳۷۳ شورای امنیت سازمان ملل بی‌توجه است، طبیعی است که در آن شرایط اندیشه صلح با معادله حقوق و نهادهای بین‌الملل تطبیق چندانی نخواهد داشت.
رویکرد سوم، صلح سازی با مدل آمریکایی است. آمریکا از معادله Domination (سلطه) برای صلح سازی استفاده می‌کند. عنوان کتابی که برژینسکی در چند سال پیش نوشت با عنوانThe Choice: Domination or Leadership که یک رویکرد انتقادی به سیاست‌های آمریکایی قرن 21 به‌ویژه از زمان جرج بوش پسر داشت، بیانگر این است که اندیشه Domination، زمینه لازم برای برهم خوردن موازنه را به‌وجود می‌آورد. رویکرد سومی که وجود دارد، رویکرد صلح از طریق موازنه قدرت است.
در منطقه‌ای که بیش از 500 سال قدرت های اروپایی و آمریکا نقش محوری را در فضای کنترل منطقه ای داشتند، صلح‌ سازی از طریق موازنه حاصل نمی‌شود. چرا؟ چون در اندیشه این‌گونه بازیگران، صلح و موازنه به معنای برتری است؛ یعنی می‌گوید باید به برتری برسم تا موازنه ایجاد شود.
رویکردی که ایران دارد، مسئله صلح سازی از طریق مقاومت است. محور اصلی تفکر کشورهایی مثل ژاپن، صلح سازی از طریق دیپلماسی، از طریق تعادل منطقه‌ای و از طریق گفتگو است. این یک رویکرد است. البته این را بگویم، اگر ژاپن دهه 1930 بود، حتما این اندیشه‌ها را به هیچ وجهه واقعی نمی‌دانست. اندیشه ایرانی، اندیشه صلح سازی از طریق مقاومت است. حالا این مقاومت باید پشتوانه داشته باشد. متاسفانه پشتوانه اندیشه مقاومت بسیار محدود و شکننده است. این یکی از چالش های اساسی است که ما امروز داریم و چرا در فضای موجود، ما درگیر دوران پر مخاطره هستیم؟ به این دلیل که از یک طرف راهبردهای مسلط، راهبرد موازنه، تعادل، همکاری و دیپلماسی نیست.
اما یک نکته دیگر هم وجود دارد؛ ما در دوران تغییرات تکنولوژیک به سر می‌بریم. تاریخ روابط بین‌الملل نشان داده است که جنگ جهانی اول زمانی شکل گرفت که موج دوم انقلاب تکنولوژیک؛ یعنی موتورهای درون‌ سوز ساخته شد. اتحاد شوروی در شرایطی در وضعیت Collapse و فروپاشی قرار گرفت که موج سوم انقلاب تکنولوژیک شکل گرفت. امروز، انگاره‌ای که من دارم این است که فضای منطقه ‌ای در مداری قرار می‌گیرد که شاید رویکرد مقاومت در حوزه میدان به گونه تدریجی ضعیف شده باشد. اما من حرفم را با یک انگاره گراهام فولری تمام می‌کنم.
فولر مقاله ای دارد با عنوان «اگر اسلام نبود». در اصل می‌خواهد به گروه های محافظه کار آمریکایی که عامل اصلی بحران را مربوط به ایران و اسلام می‌دانند، پاسخ بدهد. فولر می‌گوید:«اگر اسلام نبود و ایران نبود، ساخت نامتوازن منطقه ‌ای خاورمیانه به گونه‌ای اجتناب ناپذیر زمینه های بحران جدید را بوجود آورد». دیپلماسی فرانسه در لبنان نتوانست مانع از اقدامات خشونت‌آمیز اسرائیل شود. تلاش های مجمع عمومی سازمان ملل هم نتوانست زمینه آتش‌بس را به‌وجود آورد. اما من این را خواهم گفت که از درون ویرانه های جنگ غزه در آینده دهه 2030، در ارتباط با فلسطینی ها، ساختار دو دولتی در محیط منطقه ای شکل خواهد گرفت؛ یعنی فلسطین به State تبدیل خواهد شد و این مسئله می‌تواند یکی از راه‌های صلح سازی در فضای منطقه‌ ای باشد.
خیلی ممنونم از توجه شما