آقای تاماکی تسوکادا – سفیر ژاپن در ایران

آقای تاماکی تسوکادا – سفیر ژاپن در ایران

افتخار بزرگی است و در عین حال وظیفه‌ای دشوار که درباره چشم‌اندازهای صلح و توسعه در منطقه‌ای سخن بگویم که در آن درگیری‌ها همچنان ادامه دارند و چشم‌انداز صلح دائمی یا توسعه پایدار مبهم است. اما شاید دقیقاً به همین دلیل است که دیپلمات‌ها و دیپلماسی وجود دارند – برای کار بر روی امور غیرممکن و غیرقابل پیش‌بینی.

پیش از ورود به بحث منطقه‌ای، می‌خواهم درباره نحوه ارزیابی وضعیت کنونی جهان و دیدگاه‌مان درباره چگونگی برخورد با این وضعیت صحبت کنم.

جامعه بین‌المللی خود را در نقطه عطفی در تاریخ می‌بیند. پایان جنگ سرد هم جنبه‌های مثبت و هم جنبه‌های منفی داشت: مهم‌ترین جنبه مثبت آن گسترش نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین (RBIO) بود که عمدتاً توسط ایالات متحده و غرب هدایت می‌شد؛ و جهانی‌شدن اقتصادی و وابستگی متقابل.

با ورود به دوران پس از دوران جنگ سرد، روندها یا ابرروندهای جدیدی ظاهر شده‌اند:

  • روند اول: افزایش نابرابری میان کشورها و در داخل کشورها؛
  • روند دوم: ظهور جنوب جهانی (Global South)؛
  • روند سوم: گسترش دامنه امنیت ملی در دو جهت: یکی امنیت اقتصادی، مانند تاب‌آوری زنجیره تأمین و فناوری‌های حیاتی و نوظهور. دیگری امنیت سایبری.
  • روند چهارم: تشدید مسائل فرامرزی، مانند تغییرات اقلیمی و همه‌گیری‌ها.

سه چالش اصلی وجود دارند که از این ابرروندها نشأت می‌گیرند و باید با آن‌ها مقابله کنیم:

  1. چالش علیه نظم بین‌المللی آزاد و باز (RBIO):
    ظهور و مقاومت جنوب جهانی و همچنین دیگر قدرت‌های بزرگ در حال تبدیل شدن به حرکتی برای بی‌اعتبار کردن نظم بین‌المللی موجود و فشار برای ایجاد نظم جایگزین است، که این امر احتمال تقابل بین نظم بین‌المللی موجود و ترتیبات رقیب را افزایش می‌دهد و رقابت‌های صفر-مجموع را تشدید می‌کند.

امروزه این رقابت در سه نقطه حساس منطقه‌ای مشاهده می‌شود که می‌توانند به جنگی بزرگ میان قدرت‌های بزرگ تبدیل شوند.

  • در اروپا، جنگ بین روسیه و اوکراین تهدید به تبدیل شدن به برخورد مستقیم بین ناتو و روسیه کرده است.
  • در خاورمیانه، جنگ اسرائیل و حماس در حال گسترش به یک جنگ منطقه‌ای است و تنش‌ها بین ایران و اسرائیل در حال افزایش به سطحی خطرناک است؛ این رویدادها به خودی خود بی‌ثبات‌کننده هستند اما ممکن است قدرت‌های بزرگ را نیز به یک درگیری منطقه‌ای گسترده‌تر بکشند.
  • و آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین نقطه حساس، شرق آسیا است، جایی که تنش‌ها میان ایالات متحده و چین بر سر تایوان، دریای شرق و جنوب چین در حال جوشش است.

نظم جدید باید این نقاط حساس منطقه‌ای را پیش‌بینی‌پذیرتر و کمتر در معرض اثرات دیدگاه‌های متضاد درباره نظم منطقه‌ای قرار دهد.

به نظر من، بخش زیادی از آینده نظم بین‌المللی به مسیر روابط بین واشنگتن و پکن در سال‌های آینده بستگی خواهد داشت.

با این حال، چون این موضوع فراتر از محدوده بحث امروز است، بیشتر از این به آن نمی‌پردازم. فقط کافی است بگویم که ماهیت روابط ایالات متحده و چین فراتر از جغرافیاست؛ و گستره موضوعی آن شامل مسائل فراتر از امنیت به معنای متعارف آن، مانند تجارت، فناوری، تغییرات اقلیمی و دیگر مسائل جهانی خواهد بود – این همان چیزی است که روابط ایالات متحده و چین را از سایرین متمایز می‌کند.

  1. دومین چالش بزرگ، پیامدهای منفی جهانی‌شدن و وابستگی متقابل است.
    استفاده از فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها در دهه‌های اخیر به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافته و احتمالاً در آینده نیز رایج‌تر خواهد شد. پیچیدگی و گستردگی زنجیره تأمین جهانی و وابستگی بیش از حد به یک منبع تأمین، شرایطی ایجاد کرده است که قدرت‌های بزرگ بیشتر به استفاده از این ابزارها تمایل پیدا کرده‌اند و کشورهای کوچک‌تر در برابر فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها آسیب‌پذیرتر شده‌اند.
    چالش‌های امنیت اقتصادی به حوزه‌های گسترده‌تری مانند سرقت مالکیت فکری و تسلط از طریق اعطای وام‌های سنگین و بدهی‌های غیرپایدار نیز گسترش یافته‌اند.
    این مشکلات ما را متوجه نیاز به تقویت هنجارها، قوانین، و نهادهای بین‌المللی می‌کنند که استفاده از زور و فشار در روابط بین‌المللی را تنظیم می‌کنند.
  2. سومین چالش بزرگ، تهدیدهای سیاره‌ای فرامرزی ناشی از مسائل جهانی پیچیده مانند تغییرات اقلیمی، همه‌گیری‌ها، و توسعه علم و فناوری است.
    به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند فضای سایبری و هوش مصنوعی، اختلاف منافع ملی در سطح پایین، ایجاد اراده سیاسی لازم برای پاسخ به این تهدیدها را دشوار کرده است.
    همکاری بین‌المللی تنها راه پیش‌رو برای غلبه بر این تهدیدهای وجودی جهانی است.

چه اصلاحاتی در سیستم حاکمیت جهانی کنونی برای سازگاری با جهانی که به RBIO بی‌اعتنا است، ضروری است؟
اگرچه در دوران جنگ سرد، عملاً دو نظام بین‌المللی جداگانه وجود داشت، اما همچنان یک ساختار فوقانی در حال گسترش – هرچند ناقص – در قالب سازمان ملل متحد به همراه بدنه‌ای رو به رشد از قوانین و هنجارهای بین‌المللی وجود داشت.

بنابراین، مسیر پیش‌رو نه ترویج RBIO به شکل کنونی آن است و نه پیگیری نظمی رقیب.
بلکه برای صلح و ثبات، ما به یک RBIO پیشرفته یا به اصطلاح RBIO 2.0 نیاز داریم که شامل هنجارها و قوانین بهبودیافته‌ای برای احیای یک نظم جهانی فراگیر باشد که ریشه در حقوق بین‌الملل، چندجانبه‌گرایی و توانایی کشورها برای مشارکت برابر داشته باشد.

برای دستیابی به این هدف چه مواردی لازم است؟

  • نخستین و مهم‌ترین مورد، اصلاح بنیادین شورای امنیت سازمان ملل متحد است. نهادها به صورت ثابت و غیرقابل تغییر نیستند. شورای امنیت کنونی بازتاب توافقات سال 1945 پس از جنگ جهانی دوم است؛ اما واقعیت امروز دیگر این ساختار را توجیه نمی‌کند.
  • دوم، ما به قوانینی برای تنظیم فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها نیاز داریم، از جمله سخت‌تر کردن هنجارهای مربوط به استفاده از زور، قوانین یا حاکمیت برای امنیت اقلیمی، بهداشت جهانی، فضای سایبری، هوش مصنوعی و دیگر مخاطرات نوظهور.
    کشورها باید از گروگان گرفتن تجارت و توسعه توسط ژئوپلیتیک جلوگیری کنند، مدل‌های جدیدی از توسعه سازگار با مقابله با تغییرات اقلیمی را دنبال کنند و عزم خود را برای مدیریت موضوعات تجارت، کاهش بدهی، و اقدامات اجباری یکجانبه از طریق نهادهای چندجانبه عادلانه تقویت کنند.

و اما خاورمیانه:
دو عامل کلیدی که به بی‌ثباتی منطقه دامن می‌زنند، شرایط وخیم بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها و فقدان معماری امنیتی منطقه‌ای است.
در مورد اول، تلاش‌های متعدد به نتیجه نرسیده است؛ روند صلح به رهبری ایالات متحده که به جای حل مناقشه اسرائیل-فلسطین، بر ادغام اقتصادی و امنیتی جزئی در منطقه متمرکز بوده، احتمالاً محیط مثبتی ایجاد نکرده است.
در مورد فقدان یک ساختار امنیتی منطقه‌ای دائمی؛ سازمان‌های موجود مانند شورای همکاری خلیج فارس (GCC) یا اتحادیه عرب به‌طور ذاتی انحصاری هستند؛ اولی سازمانی صرفاً زیرمنطقه‌ای است که ایران و عراق را کنار می‌گذارد، و دومی کشورهای غیرعربی را حذف می‌کند.

به‌عنوان بخشی از تلاش‌های ما برای حفظ و ارتقای RBIO، ما فعالانه در گفتگوهای دیپلماتیک برای کار بر روی نظم و حاکمیت باثبات در منطقه از طریق کانال‌ها و مجامع مختلف مشارکت خواهیم کرد.

از جانب ژاپن:
ما به تلاش‌های دیپلماتیک خود برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای و تثبیت اوضاع ادامه خواهیم داد. این تلاش‌ها بر پایه روابط سنتی خوب ما با همه کشورها و طرف‌ها در خاورمیانه و همچنین بر اساس اتحاد امنیتی اساسی ما با ایالات متحده است که به ژاپن اهرمی خاص برای تأثیرگذاری بر ایالات متحده می‌دهد.
در زمینه وضعیت غزه و لبنان، ژاپن با آگاهی از مسئولیت خود به‌عنوان یک قدرت صلح جهانی، به تعامل دوجانبه با طرف‌های ذی‌ربط برای آرام کردن و تعدیل اوضاع و جلوگیری از سرریز یا تشدید بحران ادامه خواهد داد.

همزمان، ژاپن به‌عنوان یک قدرت جهانی در حوزه امنیت انسانی و توسعه، کمک‌های بشردوستانه‌ای را به فلسطین و لبنان از طریق روابط دوجانبه و همچنین از طریق سازمان‌های بین‌المللی و غیردولتی ارائه کرده است. از اکتبر سال گذشته، این کمک‌ها مجموعاً به 130 میلیون دلار رسیده است.

برای ژاپن، خاورمیانه همواره مهم‌ترین منطقه تأمین انرژی بوده و خواهد بود؛ ژاپن 90 درصد از واردات نفت خام خود را از این منطقه تأمین می‌کند.
صلح و ثبات در منطقه، از جمله امنیت کشتیرانی، برای امنیت انرژی و رفاه اقتصادی ژاپن و اقتصاد جهانی، بنیادی است.