Avicenna

ابن سینا

ابن سینا

بیوگرافی

ابن سینا در حدود ۳۷۰ق /۹۸۰م در  قریه ای نزدیک بخارا به دنیا آمد. پدرش از بلخ بود و در دوران فرمانروایی نوح بن منصور سامانی (۳۶۶-۳۸۷ق /۹۷۷-۹۹۷م) به بخارا رفته و در آنجا در یکی از مهم‌ترین قریه‌ها به نام خَرمَیثَن در دستگاه اداری به کار پرداخت.  پدر ابن سینا از قریه‌ای در نزدیکی آنجا، به نام اَفشَنَه زنی را به همسری گرفت و در همان قریه بود که ابن سینا و سپس برادر  کوچکترش محمود به دنیا آمدند.

Avicennaابن سینا دارای نبوغ علمی خاصی بود. او در ۱۰ سالگی همه قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فراگرفت. در ۱۸سالگی در منطق، طبیعیات (علوم طبیعی) و ریاضیات چیره دست بود. آنگاه به الهیات روی آورد و به خواندن کتاب مابعدالطبیعه ارسطو پرداخت.

نظام فلسفی ابن سینا، به طور کلی و به ویژه از لحاظ برخی اصول آن، ژرف‌ترین و ماندنی‌ترین تأثیر را بر تفکر فلسفی اسلامی پس از وی و نیز بر فلسفه اروپایی سده‌های میانه داشته است. وی در ساختار تفکر مشایی نوآوری‌هایی می‌کند، نکات مبهم تفکر ارسطو را روشن می‌سازد، گاه برآن می‌افزاید، و سرانجام می‌کوشد که به یاری عناصری از اندیشه‌های افلوطینی و نوافلاطونی نظام فلسفی نوینی بنیاد نهد؛ اما رویدادهای زندگانی به ویژه مرگ زودرسش، کوشش‌های او را ناتمام گذاشت.

کتاب قانون ابن سینا طی چندین قرن -چه در سرزمین‌های اسلامی و چه در اروپای قرن‌های میانه – بر همه کتاب‌های پزشکی دیگر برتری داشت و بر آنها تأثیر چشمگیری نهاد.

وی در موسیقی نیز آثاری دارد که در درجه اول از لحاظ روش شناسی در خور توجه است، زیرا می‌تواند راهنمایی برای پژوهش علمی موسیقی باشد. وی آثاری عرفانی به زبان رمز و کنایه و در قالب تمثیل دارد که در ادبیات صوفیانه دوره‌های بعد و در شیوه بیان مطالب عرفانی تأثیر آشکار داشته است.

ابن سینا درباره زبان و زبان شناسی نیز آثاری داشته است. به علاوه در شعر و سخنوری نیز صاحب ذوق بوده است که از قدرت و تسلط او بر زبان عربی حکایت می‌کند. وی رساله کوچک بسیار مهمی نیز در اصول و مبادی علم آواشناسی دارد. از ابن سینا آثاری به زبان فارسی بر جای مانده است که از لحاظ تاریخ تحولات این زبان و شناخت توانایی‌ها و قابلیت‌های آن دارای ارزش و اهمیت است. مشهورترین نوشته او به فارسی کتاب دانشنامه علائی است.

تحصیلات

تحصیلات مقدماتی

ابن سینا نخست به آموختن قرآن و ادبیات پرداخت و ۱۰ ساله بود که همه قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فراگرفت. پدرش رسائل اخوان الصفاء را مطالعه می‌کرد و ابن سینا نیز گاه به مطالعه آنها می‌پرداخت. سپس پدرش وی را نزد سبزی فروشی به نام محمود مَسّاحی که از حساب هندی آگاه بود، فرستاد و ابن سینا از وی این فن را آموخت.

دعوت اسماعیلی

در این میان پدر وی دعوت یکی از داعیان اسماعیلی مصر را پذیرفته بود و از پیروان ایشان به شمار می‌رفت. برادر ابن سینا نیز از آنان بود. پدرش ابن سینا را نیز به آیین اسماعیلیان دعوت می‌کرد، اما وی هر چند به سخنان آنان گوش می‌داد و گفته هایشان را درباره عقل و نفس می‌فهمید، نمی‌توانست آیین ایشان را بپذیرد و پیرو آنان شود.

شروع فلسفه

در این هنگام دانشمندی به نام ابوعبدالله ناتِلی (حسین بن ابراهیم الطبری) که مدعی فلسفله دانی بود، به بخارا آمد. پدر ابن سینا وی را در خانه خود جای داد و ابن سینا نزد او به آموختن فلسفه پرداخت.

وی پیش از آمدن ناتِلی به بخارا، نزد مردی به نام اسماعیل زاهد فقه آموخته و در این زمینه سخت پویا و با همه شیوه‌های اعتراض، به روش فقیهان آشنا شده بود. آنگاه ابن سینا نزد ناتلی به خواندن «مدخل منطق ارسطو» (اَیساگوگِه = ایساغوجی) اثر پُرفوریوس فیلسوف نوافلاطونی (۲۳۴-۳۰۱ یا ۳۰۵م) پرداخت و در این راه تا بدانجا پیش رفت که نکات تازه‌ای کشف می‌کرد و سبب شگفتی بسیارِ استادش می‌شد. چنانکه وی پدر ابن سینا را وادار ساخت که فرزندش را یکباره و تنها در راه دانش مشغول کند.

ابن سینا بخش‌های ساده منطق را نزد ناتَلی فراگرفت، اما او را درباره دقایق این دانش ناآگاه یافت، از این رو به خواندن کتابهای منطق ارسطو و مطالعه شرح‌های دیگران بر آنها پرداخت، تا اینکه در این دانش چیره دست شد. وی همزمان کتاب «عناصر یا اصول هندسه» اثر اُقلیدس ریاضی دان مشهور یونانی (قرن سوم و چهارم هجری قمری) را اندکی نزد ناتلی خواند و سپس بقیه مسائل کتاب را نزد خود خواند و آنها را حل کرد.

سپس خواندن کتاب معروف المجسطی اثر بطلمیوس ستاره شناس بزرگ یونانی (ثلث دوم قرن دوم هجری قمری) را نزد ناتلی آغاز کرد و پس از خواندن مقدمات و رسیدن به شکلهای هندسی آن، ناتلی به وی گفت که بقیه کتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل کند و مشکلات را از وی بپرسد، اما به این کار نپرداخت و ابن سینا نزد خودش مسائل آن را حل کرد، چنانکه بسیاری از مشکل‌ها را ناتِلی نمی‌دانست، مگر پس از آنکه ابن سینا آنها را برای وی توضیح می‌داد.

تحصیل طبابت

در این هنگام، ناتلی بخارا را به قصد گُرگانْج و رسیدن به دربار ابوعلی مأمون بن محمد خوارزمشاه، ترک کرد. در این میان ابن سینا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرح‌های کتاب‌هایی در طبیعیات و الهیات پرداخت تا به گفته خودش «درهای دانش به رویش گشوده شد». آنگاه به دانش پزشکی گرایش یافت و خواندن کتابهایی را در این زمینه آغاز کرد. وی پزشکی را دانشی می‌شمارد که دشوار نیست و بدین سان می‌گوید که وی در اندک زمانی در آن مُبرّز شده، چنانکه پزشکان برجسته نزد او آموختن پزشکی را آغاز کردند. خود ابن سینا نیز به درمان بیماران می‌پرداخت و در این رهگذر شیوه‌هایی درمانی، برگرفته از تجربه، بر وی آشکار می‌شد که به گفته خودش نمی‌توان آنها را وصف کرد. وی همزمان به مطالعات خود در فقه و مناظره با دیگران در این زمینه ادامه می‌داد.

منطق

وی در این هنگام ۱۶ ساله بوده است. پس از آن، ابن سینا یک سال و نیم دیگر به آموختن و خواندن پرداخت. بار دیگر خواندن کتاب‌های منطق و همه بخشهای فلسفه را از سرگرفت. وی در این میان حتی یک شب را در سراسر آن نمی‌خوابید و روزها نیز جز به کار خواندن و آموختن نمی‌پرداخت. انبوهی از دسته‌های کاغذ در برابر خود می‌نهاد و مسائل گوناگون را برای خود مطرح می‌کرد و در هر مسأله‌ای مقدمات قیاس و شروط آن را در نظر می‌گرفت. هرگاه نیز با قیاسی روبه رو می‌شد که نمی‌توانست به «حد اَوسط» آن دست یابد، برمی‌خاست و به مسجد می‌رفت و نماز می‌گزارد و از خداوند حل مشکل خویش را خواستار می‌شد تا بر وی گشوده می‌گشت. آنگاه شب هنگام به خانه باز می‌گشت، چراغ پیش روی می‌نهاد و به خواندن و نوشتن مشغول می‌شد؛ هرگاه که خواب بر چشمانش چیره می‌شد یا احساس ناتوانی در تن خود می‌کرد، پیاله‌ای شراب می‌نوشید (برخی معتقدند که در اینجا شراب مطلق نوشیدنی است) و توان خود را باز می‌یافت و بار دیگر به خواندن می‌پرداخت. به گفته خودش «هرگاه خوابش می‌برد، خود آن مسائل را در خواب می‌دید و بسیاری از آنها بر وی روشن و آشکار می‌شد».

ابن سینا بدین شیوه پیش می‌رفت تا بر همه دانش‌ها آگاهی یافت و به اندازه توانایی انسانی، بر آنها چیره گردید، چنانکه خود می‌گوید:

«آنچه در آن زمان می‌دانستم، به همان گونه است که اکنون می‌دانم و تا به امروز چیزی بر آن نیفزوده ام».

ابن سینا در این هنگام نزدیک به ۱۸ سال داشته، در منطق، طبیعیات و ریاضیات چیره دست بوده است و آنگاه بر الهیات روی آورده و به خواندن کتاب متافیزیک (مابعدالطبیعه) ارسطو پرداخته و حتی به گفته خودش ۴۰ بار آن را خوانده بوده، چنانکه متن آن را از برداشته، اما هنوز محتوا و مقصود آن را نمی‌فهمیده است. وی از خود ناامید شده و به خود می‌گفته است «این کتابی است که راهی به سوی فهمیدن آن نیست » تا اینکه روزی در بازار کتاب فروشان، مردی کتابی را به بهای ارزان بر او عرضه می‌کند که وی پس از تردید آن را می‌خرد؛ این همان کتاب ابونصر فارابی درباره اغراض مابعدالطبیعه بوده است. پس از خواندن آن مقصود و محتوای آن کتاب بر وی روشن می‌شود.

درمان حاکم بخارا

فرمانروای بخارا در این زمان نوح بن منصور سامانی بوده است. وی دچار یک بیماری می‌شود که پزشکان در درمان آن درمانده بودند. در این میان نام ابن سینا به دانشوری مشهور شده بود. پزشکان نام او را نزد او به میان آوردند و از او خواستند که ابن سینا را به حضور بخواند.

ابن سینا نزد بیمار رفت و با پزشکان در مداوای وی شرکت کرد و از آن پس در شمار پیرامونیان و نزدیکان نوح بن منصور درآمد. ابن سینا روزی از وی اجازه خواست که به کتابخانه بزرگ و مشهور وی راه یابد، این اجازه به او داده شد و ابن سینا در آنجا کتاب‌های بسیاری را در دانش‌های گوناگون یافت که نام‌های بسیاری از آنها را کسی نشنیده و خود وی نیز، هم پیش و هم پس از آن، آنها را ندیده بود.

وی به خواندن آنها پرداخت و از آنها بهره‌های فراوان گرفت. پس از چندی آن کتابخانه آتش گرفت و همه کتاب‌ها سوخته شد. دشمنان ابن سینا می‌گفتند که خود وی عمداً آن را به آتش کشیده بود تا دیگران از کتاب‌های آن بهره‌مند نشوند

ابن سینا در این هنگام، به گفته خودش به ۱۸ سالگی رسیده و از آموختن همه دانشهای زمانش فارغ شده بود. وی می‌گوید: «در آن زمان حافظه بهتری در علم داشتم، اما اکنون دانش من پخته‌تر شده است، و گرنه همان دانش است و از آن پس به چیز تازه‌ای دست نیافته ام».

مسافرت‌ها

ابن سینا به ۲۲ سالگی رسیده بود که پدرش درگذشت.  وی در این میان برخی کارهای دولتی امیر سامانی عبدالملک دوم را برعهده گرفته بود. از سوی دیگر، در این فاصله، سرکرده خاندان قراخانیان ایلَک نصر بن علی به بخارا هجوم آورد و آن را تصرف کرد و در ذیقعده ۳۸۹/ اکتبر ۹۹۹ عبدالملک بن نوح، یعنی آخرین فرمانروای سامانی را زندانی کرد و به اوزگَند فرستاد.

بدین سان ابن سینا بایستی ظاهراً در حدود دو سال در دربار عبدالملک بن نوح به سر برده باشد، یعنی از زمان مرگ نوح بن منصور (۳۸۷ق /۹۹۷م) تا پایان کار عبدالملک این دگرگونی‌های سیاسی و سقوط فرمانروایی سامانیان در بخارا، انگیزه آن شد که ابن سینا بار سفر بربندد و به گفته خودش «ضرورت وی را بر آن داشت که بخارا را ترک گوید».

او از سال 392 هجری قمری تا سال 406 هجری قمری به گرگانج، گرگان، ری و همدان سفر کرد و دراین مسیر سختی های زیادی را از سوی حاکمان زمان خود متحمل شد. او تالیف کتاب “شفا” را از “طبیعیات” در همدان در زمان حکومت شمس الدوله بر این شهر آغاز کرد. بنابر گزارش جوزجانی، شمس الدوله از ابن سینا خواسته بود که شرحی بر نوشته‌های ارسطو بنویسد، اما ابن سینا به وی گفته بود که فراغتی برای این کار ندارد، اما اگر وی راضی شود، به نوشتن کتابی درباره دانش‌های فلسفی (بی آنکه در آن با مخالفان، مناظره یا عقاید ایشان را رد کند) خواهد پرداخت و بدین سان تألیف کتاب شفا را از «طبیعیات» آن آغاز کرد. وی کتاب اول قانون در پزشکی را پیش از آن تألیف کرده بود. در این میان چنین می‌نماید که ابن سینا از زندگانی آرامی برخوردار بوده است، زیرا بنابر گزارش جوزجانی، روزها را به کارهای وزارت شمس الدوله می‌گذراند و شبها دانشجویان بر وی گرد می‌آمدند از کتاب شفا و قانون می‌خواندند. اما چندی بعد ابن سینا برای رهایی از ظلم و آسیب حاکمان زمان خود مدتی را به زندگی مخفیانه روی آورد.  بدین سان ابن سینا چندی متواری بود و در خانه مردی به نام ابوغالب عطار پنهان می‌زیست و نوشتن بقیه کتاب شفا را از سرگرفت و پس از پایان دادن به همه بخش‌های «طبیعیات» (جز کتاب «الحیوان») و «الهیات» آن، بخش «منطق» را آغاز کرد و برخی از آن را نوشت.

زندان

دشمنان ابن سینا نهانگاه وی (خانه ابوغالب عطار) را نشان دادند و وی را یافتند و دستگیر کردند و به قلعه‌ای به نام فَردَجان فرستادند و در آنجا زندانی کردند. قلعه فردجان که همچنین بَرَهان یا براهان (فراهان) نامیده می‌شده است، به گفته یاقوت در ۱۵ فرسنگی همدان در ناحیه جَرّا قرار داشته و اکنون پَردَگان نامیده می‌شود و در ۱۱۰ کیلومتری راه میان همدان و اصفهان قرار دارد.

ابن سینا ۴ ماه را در آن قلعه سپری کرد. بنابر گزارش ابن اثیر، در نبردی که در ۴۱۱ق /۱۰۲۰م میان سربازان کرد و ترک شمس الدوله در همدان در گرفته بود، تاج الملک سرکرده سربازان کرد بوده است وی از علاءالدوله برای سرکوب سربازان ترک یاری خواست، اما ۳ سال بعد، یعنی در ۴۱۴ق / ۱۰۲۴م، سَماءالدوله پسر شمس الدوله بروجرد را به محاصره درآورد و فرماندار آنجا فرهاد بن مرداویج از علاءالدوله یاری خواست و هر دو همدان را محاصره کردند، اما کمبود خواربار ایشان را ناچار به عقب نشینی کرد.

سپس در نبردی با تاج الملک، علاءالدوله نخست به جُرفاذقان (گلپایگان) عقب نشست، باردیگر به همدان هجوم برد. در نبردی سماءالدوله شکست خورد و تسلیم شد. اما علاءالدوله مقدم وی را گرامی داشت و تاج الملک به همان قلعه فردجان پناه برد.

سپس علاءالدوله همراه سماءالدوله به قلعه فردجان رفت و تاج الملک تسلیم شد. و آنگاه همه ایشان همراه ابن سینا به همدان بازگشتند و ابن سینا در خانه مردی علوی سکنی گزید و به نوشتن بقیه بخش «منطق» شفا پرداخت. ما درباره نام این مرد علوی چیزی نمی‌دانیم، اما از سوی دیگر، ابن سینا در همدان رساله ادویه قلبیه خود را به مردی به نام شریف السعید ابوالحسین علی بن حسین الحَسَنی تقدیم کرده است که چنانکه پیداست علوی بوده و احتمالاً همان مرد باشد.

اصفهان

ابن سینا مدتی را در همدان گذرانید و تاج الملک در این میان وی را با مواعید زیبا سرگرم می‌داشت. سپس ابن سینا تصمیم گرفت که همدان را به قصد اصفهان ترک کند. وی به همراهی شاگردش جوزجانی و دو برده، با لباس مبدل و در جامه صوفیان روانه شد و پس از تحمل سختی‌های بسیار راه، به جایی به نام طَیران (یا طهران یا طَبَران) در نزدیکی اصفهان رسید.

استقبال در اصفهان

دوستان ابن سینا و نیز یاران و ندیمان علاءالدوله که از آمدن ابن سینا آگاه شده بودند به پیشواز وی آمدند و جامه‌ها و مرکوب‌های ویژه به همراه آوردند. وی در اصفهان در خانه مردی به نام عبدالله بن بی‌بی در محله‌ای به نام کوی گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسایل کافی داشته است. از این هنگام به بعد (۴۱۴ق /۱۰۲۳م) دوران ۱۴ ساله زندگی آرام و خلاّق ابن سینا آغاز می‌شود.

وی اکنون از نزدیکان و همنشینان علاءالدوله بود که مردی دانش دوست و دانشمند پرور به شمار می‌رفت. شب‌های جمعه مجلس مناظره‌ای در حضور وی تشکیل می‌شد که ابن سینا و دانشمندان دیگر در آن شرکت می‌کردند.

نگارش‌ها در اصفهان

ابن سینا در همه دانش‌ها سرآمد ایشان بود. وی در اصفهان کتاب شفا را با نوشتن بخش‌های «منطق»، «مجسطی»، «اُقلیدِس»، «ریاضیات» و «موسیقی» به پایان رسانید، جز دو بخش «گیاهان» و «جانوران» (که آنها را هنگامی که علاءالدوله به شاپور خواست، واقع در جنوب همدان و غرب اصفهان، حمله کرد و ابن سینا نیز همراه وی بود، در میان راه نوشت). کتاب النجاه نیز در همین سفر و در میان راه نوشته شده بود.

بنابر گزارش ابن اثیر، علاءالدوله چند بار به شاپور خواست حمله کرده بود، از جمله در سالهای ۴۱۷ق /۱۰۲۶م و ۴۲۱ق /۱۰۳۰م و ۴۲۳ق / ۱۰۳۲م، اما از سوی دیگر جوزجانی می‌گوید که ابن سینا هنگام به پایان رساندن کتاب شفا ۴۰ ساله بوده است. اکنون اگر سال تولد ابن سینا را ۳۷۰ق بدانیم تاریخ پایان نوشتن شفا ۴۱۰ق می‌شود، مگر اینکه فرض کنیم که مقصود جوزجانی پایان بخش‌های «نبات» و «حیوان» شفا بوده است که چنانکه اشاره شد، ابن سینا نوشتن آنها را در همراهی علاءالدوله در یکی از حمله‌های او به شاپور خواست، و احتمالاً در ۴۲۱ق / ۱۰۳۰م در میان راه به پایان رسانده بوده است.

ابن سینا کتاب الانصاف را نیز در اصفهان تألیف کرده بود، اما این کتاب در حمله سلطان مسعود غزنوی به اصفهان و تصرف آن از میان رفت. مسعود غزنوی (حک ۴۲۱-۴۳۲ق /۱۰۳۱- ۱۰۴۱م) در ۴۲۱ق به اصفهان حمله کرد و شهر را به تصرف درآورد. سپاهیان وی، پس از کشتار فراوان به تاراج اموال علاءالدوله و نیز خانه ابن سینا دست زدند و اموال و کتابهای وی را غارت کردند و سپس آنها را به شهر غزنه فرستادند. این کتابها در ۵۴۵ق /۱۱۵۰م به دست سربازان علاءالدین جهانسوز غوری به آتش کشیده شدند. علاءالدوله، پس از حمله مسعود به اصفهان همچنان فرمانروای آنجا باقی ماند.

درگذشت

ابن سینا همچنان در اصفهان روزگار می‌گذرانید، تا هنگامی که علاء الدوله در ۴۲۷ق /۱۰۳۶م به نبرد با تاش فَرّاش سپهسالار سلطان مسعود در ناحیه کَرَج (یا کرخ) نزدیک همدان شتافت. ابن سینا که در این سفر علاءالدوله را همراهی می‌کرد، دچار بیماری قولنج شد و به درمان خود پرداخت و به قصد بهبود هر چه زودتر در یک روز هشت بار خود را تنقیه می‌کرد و در نتیجه دچار زخم روده شد. سپس در همین حال بیماری به اصفهان برده شد و همچنان به مداوای خود ادامه می‌داد تا اندکی بهبود یافت، چنانکه توانست در مجلس علاءالدوله حضور یابد. تا اینکه علاءالدوله قصد رفتن به همدان کرد. ابن سینا نیز وی را همراهی کرد، اما در راه بیماریش عود کرد. پس از رسیدن به همدان، وی از معالجه خود دست کشید و پس از چند روز در نخستین جمعه رمضان ۴۲۸/ژوئن ۱۰۳۷، در ۵۸ سالگی درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.

نوشته ها

ابن سینا، علی رغم زندگانی ناآرام و پرحادثه خود، اندیشمند و نویسنده‌ای پرکار بوده است. آنچه از نوشته‌های خرد و کلان وی برجای مانده است، نماینده ذهنی فعال و پویاست که گویی در هر شرایطی، حتی در سختترین و توان فرساترین آنها، از فعالیت و خلاقیت باز نمی‌ایستاده است. استعداد وی در فراگیری و حفظ خوانده‌ها و آموخته‌ها زبانزد همگان بوده است و چنانکه در سرگذشتش دیدیم، خود او نیز به توانایی شگرف خویش در یادگیری در دوران نوجوانیش اشاره می‌کند و ما بار دیگر در زمینه دیگری به آن اشاره خواهیم کرد.

حافظه نیرومند وی کار تألیف را نیز بر او آسان می‌ساخت. شاگردش جوزجانی می‌گوید هنگامی که – چنانکه دیدیم – ابن سینا متواریاً در خانه ابوغالب عطّار به سر می‌برد، از او خواسته بود که نوشتن بقیه کتاب شفا را به پایان رساند و سپس می‌افزاید که در این هنگام، ابن سینا هیچ کتابی یا مرجعی در اختیار نداشت ؛ هر روز ۵۰ ورق می‌نوشت، تا اینکه همه «طبیعیات» و «الهیات» شفا و سپس بخشی از «منطق» را به پایان آورد.

جوزجانی در جای دیگری از سرگذشت ابن سینا می‌گوید:

«من ۲۵ سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز ندیدم که هرگاه کتاب تازه‌ای به دستش می‌رسید، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلکه یک باره به قسمتهای دشوار و مسائل پیچیده آن و نظریات نویسنده کتاب می‌پرداخت تا به مرتبه وی در آن دانش و درجه فهم او پی ببرد»

برای آگاهی از مجموعه نوشته‌های اصیل ابن سینا و نوشته‌های منسوب به وی، اکنون فهرست جامعی به کوشش یحیی مهدوی در دست است که ما را از همه کوششهای دیگر در این راه بی‌نیاز می‌سازد. در این فهرست ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به وی یا نوشته‌هایی با عنوانهای دیگر معرفی شده است. ما در اینجا تنها نوشته‌های چاپ شده و ترجمه شده به زبانهای دیگر ذکر می‌کنیم :

الشفاء

الشفاء از این کتاب که مهم‌ترین اثر فلسفی ابن سینا است، بخشهای «طبیعیات» و «الهیات» برای نخستین بار یک چاپ سنگی در تهران (۱۳۰۳ق /۱۸۸۶م) منتشر شده است. بخش «منطق» و همه بخشهای دیگر آن از ۱۹۵۲ تا ۱۹۸۳م به مناسبت هزاره تولد ابن سینا، زیر نظر ابراهیم مذکور و به کوشش شماری از محققان دیگر در قاهره منتشر شده است. بخش «برهان»از«منطق» شفا، جداگانه به کوشش عبدالرحمان بدوی در قاهره، ۱۹۵۴م (چاپ دوم ۱۹۶۶م) منتشر شده است.

متن عربی و ترجمه فرانسوی بخش روان شناسی (کتاب النفس) شفا را، یان باکوش در دو جلد، در ۱۹۵۶م در پراگ و متن عربی آن را فضل الرحمان در آکسفورد (انگلستان) منتشر کرده است. ترجمه قدیمی لاتینی آن نیز برای نخستین بار در ۱۵۰۸م در ونیز ایتالیا و چاپ انتقادی جدید آن ترجمه به کوشش سیمون فان ریت در دو جلد زیر عنوان «ابن سینای لاتینی، کتاب درباره روان» در لوون سویس در سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲م همراه مقدمه‌ای درباره نظریات روان شناسی ابن سینا از ج. وِربِکه منتشر شده است. چاپ انتقادی جدید ترجمه لاتینی «الهیات» شفا نیز به کوشش سیمون فان ریت، با مقدمه‌ای از وِربِکه در دو جلد (ج ۱، مقاله ۴-۱ ج ۲، مقاله ۱۰- ۵ را در برمی‌گیرد) در سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۸۰م در لوون سویس انتشار یافته است.

النجاة

کتاب النّجاه که مطالب آن مختصر و گزیده‌ای از مطالب شفا است، از مهم‌ترین نوشته‌های ابن سیناست که فشرده فلسفه وی را در بردارد. نخستین بار در ۱۳۳۱ق /۱۹۱۳م، به کوشش محیی الدین صبری الکردی و بار دوم در ۱۳۵۷ق /۱۹۳۸م، در قاهره منتشر شد. چاپ دیگری از آن به کوشش محمدتقی دانش پژوه در ۱۳۶۴ش در تهران انتشار یافته است. بخش «الهیات» آن به وسیله نعمت الله کرم به لاتینی ترجمه و در ۱۹۲۶م در رم منتشر شده است. ترجمه انگلیسی بخش «نفس» (روان شناسی) آن نیز به وسیله فضل الرحمان در کتابش به عنوان «روان شناسی ابن سینا» نخست در ۱۹۵۲م و بار دوم در ۱۹۸۱م در لندن منتشر شده است.

الاشارات و التنبیهات

ظاهراً الاشارات و التنبیهات آخرین نوشته ابن سینا و از برجسته‌ترین آثار اوست. نثر عربی ادبی شیوا از ویژگی‌های آن است. نخستین بار به کوشش ژ. فورژِه در ۱۸۹۲م در لیدن و دومین بار در ۳ جلد (۴ بخش) همراه با شرح نصیرالدین طوسی بر آن، به کوشش سلیمان دنیا میان سالهای ۱۹۵۷-۱۹۶۰م در قاهره منتشر شده است. ترجمه فرانسوی آن به وسیله ابن سینا شناس فرانسوی، آن ماری گواشون در ۱۹۵۱م در پاریس انتشار یافته است.

کتاب الانصاف

کتاب الانصاف نوشته بزرگی بوده است که به گفته خود ابن سینا، نزدیک به ۲۸ هزار مسأله را در برمی‌گرفته است. تنها دست نوشته آن در حمله مسعود غزنوی به اصفهان به تاراج رفت. ابن سینا، به گفته خودش، قصد داشته است که اگر فرصتی و فراغتی یابد آن را دوباره بنویسد، اما ظاهراً به این کار موفق نشده است. پاره‌هایی از این نوشته را عبدالرحمان بدوی یافته و در مجموعه‌ای به نام ارسطو عندالعرب، منتشر کرده است، در این مجموعه همچنین شرح ابن سینا بر کتاب دوازدهم متافیزیک (مابعد الطبیعه)ارسطو و شرح وی بر تکه‌هایی از اثولوجیا منسوب به ارسطو و پاره‌هایی از کتاب المباحثات ابن سینا و نیز تعلیقات بر حواشی کتاب النفس ارسطو یافت می‌شود.

سایر نوشته‌های عربی

منطق المشرقیین، نخستین بار در ۱۹۱۰م در قاهره و سپس در ۱۹۸۲م در بیروت چاپ و منتشر شده است.

رساله اَضحَویه فی امر المعاد، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۵۴م.

عیون الحکمه، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۵۴م، کویت، ۱۹۷۸م.

تسع رسائل فی الحکمه و الطبیعیات، قاهره، ۱۳۲۶ق /۱۹۰۸م که این نوشته‌ها را در بر دارد: «رساله فی الحدود»، «رساله فی اقسام العلوم العقلیه»، «رساله فی اثبات النبوّات»، «رساله النیروزیه»، «فی الطبیعیات من عیون الحِکمه»، «فی الاجرام العلویه»، «فی القوی الانسانیه و ادراکاتها»، «فی العهد» و «فی علم الاخلاق».

ا. ف. مِرِن از ۱۸۸۹ تا ۱۸۹۹م برخی از نوشته‌های ابن سینا را در ۴ جزء زیر عنوان «رسائل عرفانی ابن سینا»، همراه ترجمه آزاد فرانسوی، تدوین و در لیدن منتشر کرده است، در این مجموعه، این نوشته‌ها یافت می‌شود: «رساله حی بن یقظان» (در جزء یکم)، «رساله الطیر» (در جزء دوم)، «رساله فی ماهیه العشق»، «رساله فی ماهیه الصلاه»، «رساله فی معنی الزیاره» (هر ۳ در جزء سوم) و «رساله فی القَدَر» (در جزء چهارم). افزون بر اینها، مجموعه‌ای از رسائل ابن سینا با عنوان جامع البدایع در ۱۳۳۵ق / ۱۹۱۷م در قاهره منتشر شد که علاوه بر رساله «شرح سوره الاخلاص» ۶ رساله را که درمجموعه‌های مرن یافت می‌شود، نیز در بر دارد. در ۱۳۵۴ق / ۱۹۳۵م نیز مجموعه‌ای با عنوان مجموعه رسائل الشیخ الرئیس به کوشش عبدالله ابن احمد العلوی در حیدرآباد منتشر شد که افزون بر برخی از رسائل نامبرده در بالا، «رساله فی السعاده» و «رساله فی الذکر» را نیز در برمی‌گیرد. در ۱۹۵۳م، حلمی ضیا اولکن نیز مجموعه‌ای از رسائل ابن سینا را با عنوان رسائل ابن سینا ۲، در استانبول منتشر کرده است که این نوشته‌ها را در برمی‌گیرد: «جواب ست عشره مسأله لابی ریحان»، «اجوبه مسائل سَأَل عنها ابوریحان»، «مکاتبه لابی علی بن سینا»، «رساله فی اِبطال احکام النجوم»، «مسائل عن احوال الروح»، «اجوبه عن عشره مسائل»، «رساله فی النفس و بقائها و معادها» و «الجواب لبعض المتکلّمین». رساله حی بن یقظان بار دیگر در ۱۹۵۲م به کوشش هانری کُربَن تدوین و همراه ترجمه و شرح قدیم فارسی و ترجمه فرانسوی آن در تهران منتشر شد. وی سپس در ۱۹۵۴م در نوشته دیگری با عنوان «ابن سینا و تمثیل عرفانی، مطالعه‌ای درباره سلسله تمثیهای ابن سینا» به تحلیل و پژوهش درباره رسائل عرفانی ابن سینا پرداخت. آ. م. گواشون نیز در ۱۹۵۹م، ترجمه فرانسوی و شرح و پژوهشی درباره رساله حی بن یقظان را در پاریس منتشر ساخت.

فی معانی کتاب ریطوریقا، به کوشش م. س. سلیم، قاهره، ۱۹۵۰م.

رساله فی الاکسیر، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۵۳م.

رساله فی معرفه النَّفس الناطقه و احوالها، قاهره، ۱۹۳۴م، ترجمه لاتینی آن به وسیله‌اندرِئاس آلپاگوس در ۱۵۴۶م در ونیز منتشرشد. متن و ترجمه آلمانی آن را اس. لانداور با عنوان «روان شناسی ابن سینا» در «مجله انجمن خاوری آلمان» شماره ۲۹، در ۱۸۷۶م منتشر ساخت.[۳۳] ترجمه انگلیسی آن نیز با عنوان «مختصری درباره روان» در سال ۱۹۰۶م به وسیله‌ای. آ. واندیک در ورونا، انتشار یافت.

التعلیقات، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۷۲م.

القانون فی الطب، کتاب مشهور ابن سینا در پزشکی، متن عربی آن نخستین بار در ۱۹۵۳م در رم و سپس در ۱۲۹۰ق در قاهره؛ در ۱۲۹۴ق در بولاق و در سالهای ۱۳۰۷- ۱۳۰۸ و ۱۳۲۴ق در لکنهو چاپ و منتشر شد. ترجمه لاتینی آن به وسیله گراردوس کرمونایی در سده ۱۲م انجام گرفت. و چندین بار در ایتالیا[۳۴] به چاپ رسید.

النُّکَت و الفوائد، این رساله ناشناخته ابن سینا که دست نوشته‌ای از آن در کتابخانه فیض الله استانبول، به شماره ۱۲۱۷ یافت می‌شود، مختصری از «منطق»، «طبیعیات» و «الهیات» را در بردارد و مطالب آن یادآور مطالب النجاه و الاشارات است. با وجود اختصار، این رساله ارزش بسیار دارد. فن پنجم از کتاب دوم «طبیعیات» این نوشته را ویلهلم کوچ در «یادنامه ابن سینا»[۳۵]تدوین و منتشر کرده و نوید داده است که بخشهای «الهیات»، «منطق» و بقیه «طبیعیات» نیز از سوی پ. ورنست تدوین و منتشر خواهد شد.

المبدأ و المعاد، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۶۳ش.

نوشته‌های فارسی

ابن سینا چند نوشته به فارسی دارد که مهم‌ترین آنها دانشنامه علائی است. وی آن را برای علاءالدوله کاکویه و به درخواست او نوشته و به وی تقدیم کرده است. در کتاب نزهتنامه علائی نکته توجهانگیزی آمده است که می‌گوید: «شنودم که خداوند ماضی علاءالدوله قَدَّس الله روحَه… خواجه رئیس ابوعلی سینا را گفت : اگر علوم اوائل به عبارت پارسی بودی، می‌توانستمی دانستن، بدین سبب به حکم فرمان دانشنامه علائی بساخت، و چون بپرداخت و عرضه کرد، از آن هیچ نتوانست دریافتن».

بخش «منطق» و «الهیات» دانشنامه نخستین بار به کوشش احمد خراسانی در ۱۳۱۵ش در تهران منتشر شد. سپس به مناسبت هزاره تولد ابن سینا بخش «الهیات» آن به کوشش محمد معین در ۱۳۳۱ش و بخش «طبیعیات» آن به کوشش سید محمد مشکوه در همان سال در تهران انتشار یافت، ترجمه فرانسوی بخش‌های «طبیعیات» و «ریاضیات» به وسیله محمد آشنا و هانری ماسه در دو جلد در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶م در پاریس منتشر شد.

بخش «الهیات» آن را پرویز مروج با شرح و حواشی به انگلیسی ترجمه کرده و در ۱۹۷۳م در نیویورک منتشر کرده است. افزون بر این ها، رساله «رگشناسی» از ابن سینا نیز به کوشش سید محمد مشکوه در ۱۳۳۰ش و بخش «ریاضیات» دانشنامه به وسیله مجتبی مینوی در ۱۳۳۱ش در تهران منتشر شده است. همچنین رساله فارسی کنوز المعزمین و رساله جرّثقیل از ابن سینا هر دو به کوشش جلال الدین همایی در ۱۳۳۱ش در تهران انتشار یافته است.

پزشکی

القانون فی الطب

ابن سینا نه تنها یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان جهان، بلکه همچنین یکی از برجسته‌ترین چهره ههای تاریخ پزشکی در همه دوران هاست. مهم‌ترین اثر وی در پزشکی کتاب قانون (القانون فی الطب) است که بخش یکم (یعنی کتاب اول) آن را پیش از ۴۰۶ق /۱۰۱۵م، یعنی در حدود سن ۳۵ سالگی تألیف کرده است.

پیش از ابن سینا، دو کتاب مهم در پزشکی، در حوزه علمی جهان اسلام، نوشته شده بود:

کتاب الحاوی از محمد بن زکریای رازی (د ۳۱۳ یا ۳۲۳ق /۹۲۵ یا ۹۳۵م)

کتاب کامل الصناعة الطبیة (یا کتاب المَلکی) از علی بن عباس مَجوسی (د پس از ۳۷۲ق /۹۸۲م).

اما قانون ابن سینا طی چندین سده – چه در سرزمین‌های اسلامی و چه در اروپای سده‌های میانه – همه کتاب‌های پزشکی دیگر را در سایه خود نهاده بود. یکی از نشانه‌های اهمیت کم مانند قانون، شرحهای فراوان بر آن، از سوی پزشکان، طی قرن‌ها بوده است ؛ بر این شرح ها، باید تلخیص‌ها و حواشی بسیار بر آن کتاب را افزود

شروح القانون

مشهورترین مختصرهای آن موجَز القانون از علاءالدین علی بن ابی الحزم قُرَشی معروف به ابن نفیس (د ۶۸۷ق /۱۲۸۸م) است. وی افزون بر این موجز، شرح بزرگی هم بر قانون نوشته بوده است که بخش‌های آن، همچون کتاب‌های مستقلی به صورت خطی موجود است. شایان گفتن است که وی، هنگامی که به شرح مسائل تشریح، پراکنده در کتاب‌های یکم و سوم قانون می‌پردازد، در معارضه با نظریه ابن سینا، نظریه ویژه خود را درباره «گردش خون ریوی» عرضه می‌کند که در دهه‌های اخیر بدان توجه زیادی شده است. آن نظریه را پیشگام نظریه «گردش کلی خون» می‌شمارند که ویلیام هاروی (د۱۶۵۷م) در ۱۶۲۸م آن را از راه تجربه ثابت کرد و بدین سان فیزیولوژی نوین را بنیاد نهاد. دست نوشته‌های بسیاری از قانون در کتابخانه‌های جهان یافت می‌شود. متن عربی جلدهای ۱ و ۲ قانون، برای نخستین بار در ۱۵۹۳م در رم چاپ و منتشر شده بود.

الارجوزة فی الطب

ابن سینا، افزون بر قانون چند نوشته دیگر نیز در پزشکی دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از: الارجوزة فی الطب، که در قالب شعر نوشته شده و ۱۳۲۶ بیت را در برمی‌گیرد. ابن سینا در این اثر خلاصة مطالب قانون را آورده است. در بخش نخست و کلّی آن، این مطالب عرضه می‌شوند:

فیزیولوژی و بیماری‌های اعضاء متشابهة الاجزاء بدن (بیت‌های ۲۱۳ به بعد)،

علتهای بیماری‌ها (بیت‌های ۲۳۸ به بعد)،

نشانه‌های بیماری‌ها (بیت‌های ۳۰۶ به بعد).

در بخش دوم آن، که ویژه پزشکی عملی است، به این مطالب پرداخته می‌شود:

بهداشت و رژیم غذایی سالم و حرکات ورزشی (بیتهای ۷۸۰ به بعد)،

اعاده یا بازگرداندن تندرستی (بیتهای ۹۸۹ به بعد)،

جراحی (بیتهای ۱۲۵۲ به بعد).

متن ارجوزه همراه با ترجمه فرانسوی و نیز لاتینی آن از سده ۱۳م، به کوشش هانری ژائیه و عبدالقادر نورالدین، در پاریس (۱۹۵۶م) منتشر شده است. ابن سینا همچنین چند ارجوزه دیگر درباره مطالب پزشکی دارد که از آن میان باید از ارجوزةٌ لطیفةٌ فی قضایا بقراط الخمس و العشرین نام برد که پرداختی است از نوشته منحول بقراط به نام «رازهای بقراط یا جعبة عاج».

مقالة فی احکام الادویة القَلبیة

افزون بر این ها، ابن سینا نوشته‌ای دارد با عنوان مقالة فی احکام الادویة القَلبیة که آن را به نام الشریف السعید ابوالحسن بن حَسَنی نوشته بوده و شامل دو بخش است.

در بخش نخست و کلی آن مسائل نظری مربوط به فیزیولوژی، وظایف و بیماری‌های قلب و نیز تأثیر هیجان‌های عاطفی (مانند شادی و اندوه، تنهایی و ترس، خشم و نفرت) بر فعالیت قلب انسان، عرضه می‌شود؛ در بخش ویژه‌ای از آن، ابن سینا، به وصف داروهای ساده که برای تنظیم فعالیت قلب سودمندند، می‌پردازد و نام‌های داروها را به ترتیب حروف الفبا برمی‌شمارد.

دیگر کتب

در کنار این‌ها می‌توان از رسالة القُوَی الطبیعیة، رسالة فی الفَصد، رسالة معرفة التنفّس و النَبض، رسالة فی البَول، رسالة شَطر الغِب (دربارة تبهای نوبه ای)، رسالة فی القولَنج، رسالة فی ذکر عدد الامعاء و چند رسالة دیگر نام برد.

اعتبار قانون

اعتبار و شهرت قانون در محافل پزشکی جهان اسلام تا بدانجا رسیده بود که نظامی عروضی درباره آن می‌گوید:

«اگر بقراط و جالینوس زنده شوند، روا بُوَد که پیش این کتاب سجده کنند».

ابن سینا در قانون، نظریات و روش‌های مشخص دو شخصیت بزرگ علمی و فلسفی باستانی، ارسطو و جالینوس، را در هم می‌آمیزد و گاه در برابر یکدیگر قرار می‌دهد. سلطه ارسطو نزد ابن سینا نه تنها در زمینه‌های فلسفی، بلکه در زمینة تشریح نیز آشکار است. در مسائل مهم مورد اختلاف، از دیدگاه ارسطویی و جالینوسی، ابن سینا غالباً حق را به ارسطو می‌دهد.

چنانکه می‌دانیم، ترجمه عربی آثار پزشکی جالینوس (گالِنوس، ۱۲۹-۱۹۹م) در سده سوم هجری، از سوی حنین بن اسحاق (د ۲۶۴ق /۸۰۸م) و مکتب وی انجام گرفته بود. نوشته‌های جالینوس و نیز ترجمه‌های عربی آثار بقراط (هیپوکراتِس، د ح ۴۶۰ق م)، بنیادیترین و مهم‌ترین منابع دانش پزشکی در جهان اسلام به شمار می‌رفته‌اند. قانون ابن سینا بزرگ‌ترین سند پزشکی جالینوسی است، اما در مهم‌ترین مسائل نظری دیدگاه ارسطویی بر آن مسلط است. ابن سینا در قانون همچنین چیزهای بسیاری را از کتاب الحاوی رازی گرفته است. اما برجسته‌ترین ویژگی نبوغ ابن سینا در قانون این است که وی مواد و موضوعهای پزشکی را به دقیق‌ترین نحوی نظام بخشیده است.

ریاضیات، نجوم و برخی از علوم طبیعی

ابن سینا در ریاضیات و نجوم صاحب نظر بوده است و آثاری در این باب تصنیف کرده و بخش بزرگی از کتاب شفا را به آن اختصاص داده و در ساختن آلات رصد دستی قوی داشته است.

ریاضیات

ریاضیات کتاب شفا شامل ۴ بخش است : بخش ۱ (فن اول)، در اصول هندسه ؛ بخش ۲ (فن دوم)، در علم حساب ؛ بخش ۳ (فن سوم)، در علم موسیقی ؛ بخش ۴، در هیأت.

سایر آثار ابن سینا در هندسه عبارتند از:

رسالة فی تحقیق الزاویة. فیلم این نسخه خطی تحت عنوان رسالة فی الزاویة الی ابی سهل المسیحی در کتابخانه دانشگاه تهران موجود است.

تحقیق مبادی الهندسة. از این رساله نیز نسخه‌ای در کتابخانه ایاصوفیه موجود است.

احکام نجوم

درباره احکام نجوم باید گفت که ابن سینا از منکران آن بوده و در این باره رساله‌ای به نام فی ابطال احکام النجوم یا رسالة فی الرد علی المنجمین تألیف کرده است وی علم احکام نجوم را در کتاب فی اقسام العلوم العقلیة چنین تعریف کرده است : احکام نجوم علمی است متکی به گمان (تخمین) و هدف آن این است که از صور فلکی ستارگان نسبت به یکدیگر و نسبت به صور منطقة البروج و از رابطة آنها با زمین، نشانه‌هایی راجع به جریانهای دنیا، امپراتوریها، ممالک، طالعها، تحاویل، تسییر، اختیارات و مسائل دریابد. ابن سینا در رد احکام نجوم عقل سلیم را در نظر داشته است.

علوم طبیعی

هدف ابن سینا از نوشتن بخش‌های علمی شفا این بوده است که برای نسلهای بعدی یک اسلوب علمی بنا کند، اما وی لزوماً تازه‌ترین مطالب علمی را در آن نگنجانده است. با آنکه ابن سینا در هواشناسی نیز از پیروان ارسطو بود و خود بدان اذعان داشت، ولی در مواردی که نظریه جدید و مناسبی به نظرش می‌رسید و یا خودش به نتیجه دیگری دست می‌یافت، از آراء ارسطو پیروی نمی‌کرد. ابن سینا درباره بخش‌های مختلف ژئوفیزیک، هواشناسی و آثار جوّی، از جمله درباره تشکیل کوه ها، آب‌های زیرزمینی، زلزله، تشکیل معادن، ابر، باران، بخار آب، شبنم، برف، تگرگ، هاله، قوس قزح، باد (منشأ، انواع، مقدار درجه حرارت، قدرت، باران آوری، آثار، مدت، جهت و غیره)، رعد، برق، ستاره دنباله‌دار و شهاب نظراتی ابراز کرده است. در این زمینه از کار ابن سینا، م. هورتن درباره قوس و قزح و هاله بررسیهایی انجام داده است. این اثر با ملاحظاتی از سوی ویدمان در مجله «هواشناسی» منتشر شده است. آثار ابن سینا در این زمینه عبارتند از:

الآثار العلویة یا اسباب الآثار العلویة؛

مقاله اول فن پنجم طبیعیات شفا درباره ژئوفیزیک، و مقاله دوم درباره هواشناسی و آثار جوی می‌باشد.

موسیقی

از آثار گوناگون و نسبتاً زیادی که به ابن سینا نسبت داده‌اند، ۵ اثر او یا کلاً در موسیقی است یا بخشی از آنها به موسیقی اختصاص دارد، بدین شرح است:

  • کتاب الشفاء
  • کتاب النجاة
  • دانشنامه یا حکمت علائی
  • المدخل الی صناعة الموسیقی
  • کتاب اللواحق.

در ۳ کتاب نخستین، تنها بخشی به موسیقی اختصاص دارد، ولی ۲ کتاب دیگر تماماً در موسیقی است. المدخل الی صناعة الموسیقی را که ابن ابی اصیبعه از آثار ابن سینا و غیر از نجات دانسته، چون تاکنون نسخه‌ای از آن به دست نیامده است، باید جزء آثار گمشده ابن سینا به شمار آورد و کتاب اللواحق که ابن سینا یک بار در فصل اول از «مقالة الاولی» بخش موسیقی شفا از آن یاد می‌کند و بار دیگر در آخر همان بخش، علاقه‌مندان را برای اطلاع بیشتر بدان ارجاع می‌دهد و ابن ابی اصیبعه آن را شرح شفا می‌داند، ظاهراً به عللی از اندیشه به فعل درنیامده است. بدین ترتیب بخش موسیقی شفا که با عنوان «جوامع علم الموسیقی» (فن دوازدهم شفا) یکی از ۴ بخش (فن سوم) «ریاضیات» آن کتاب به شمار می‌رود، مهم‌ترین اثر ابن سینا در موسیقی است. چون قدما علوم ریاضی یا تعلیمی را شامل رشته‌های چهارگانه اقلیدس (هندسه)، مجسطی (هیأت) ارثماطیقی (حساب یا خواص اعداد) و موسیقی می‌دانسته‌اند، ابن سینا هم به پیروی از این شیوه موسیقی را در بخش ریاضیات یا تعلیمیات ذکر کرده است.

ویژگی‌های موسیقی ابن سینا

نوشته‌های او در موسیقی در درجه اول از لحاظ روش شناسی در خور توجه است، زیرا می‌تواند راهنمایی برای پژوهش علمی موسیقی باشد. وی از نقل مطالب آمیخته به تخیل و داستان‌های اساطیری احتراز دارد و در «جوامع علم الموسیقی» مطالبی نظیر وضع یا اختراع عود به وسیلة لمک بن قابل (یا قابیل بن آدم) یا ساخته شدن سازی از مس و آهن به دست توبال بن لمک، دیده نمی‌شود.

دیگر عنایت ابن سینا به آثار فلاسفه یونان باستان و اشاره یا گاه استناد به اقوال کسانی مانند بطلمیوس و اقلیدس و فیثاغورس است، همچنانکه قبل از او فارابی و دیگران نیز تا حدی بدین کار پرداخته بوده‌اند.

نکته دیگر محاسبات دقیقی است که ابن سینا در «جوامع» به کار برده و در حقیقت جنبه نظری و علمی موسیقی را به عنوان دانشی دقیق مورد توجه قرار داده است. بدین جهت اگر گفته شود که آنچه وی درباره ابعاد و نسبت‌های موسیقایی آورده یا دقتی که در بیان تعاریف بنیادی موسیقی به کار برده، در نوع خود بی‌نظیر یا کم نظیر است، مبالغه نخواهد بود. همچنانکه بحث او درباره پیوند موسیقی و شعر و مقایسه این دو هنر والا با یکدیگر شاید از نخستین پژوهش‌های مربوط به موسیقی شعر باشد، به ویژه آنکه در آن روزگار بیشتر به جنبه عملی موسیقی پرداخته می‌شده و موسیقی به عنوان دانشی دقیق کمتر مورد توجه بوده است.

زبان و زبان شناسی

شهرت ابن سینا به حکمت و طب از همان آغاز برجنبه‌های دیگر شخصیت وی سایه افکند و موجب شد که بخشی از آثار و نتایج فکر و ذوق او در زمینه‌های ادب و لغت از نظرها پوشیده ماند و طبعاً با گذشت زمان از میان برود. ابوعبید جوزجانی، شاگرد وفادار او، در رساله سرگذشت ابن سینا آورده است که روزی در مجلس علاءالدوله میان بوعلی سینا و ابومنصور جبّان، لغوی معروف، بحثی درگرفت و ابومنصور به او گفت که تو مردی فیلسوفی و از لغت عرب چنانکه باید آگاهی نداری. این سخن بر شیخ سخت گران آمد و مدت ۳ سال به مطالعه کتب ادب و لغت مشغول شد و چندان مداومت و مجاهدت کرد که در این فنون نیز به مراتب عالی نایل شد. سپس ۳ رساله به سبک و اسلوب ۳ تن از بزرگان ادب و انشاء، یعنی ابن عمید، صاحب بن عباد و ابواسحاق صابی تصنیف کرد و دستور داد که آنها را در یک مجلد به صورتی که کتابی کهنه به نظر آید، تجلید کنند. آنگاه کتاب را به علاءالدوله سپرد و از او خواست که آن را به عنوان نسخه‌ای کهنه بر ابومنصور جبان عرضه کند و توضیح مشکلات آن را از او بخواهد، اما ابومنصور در فهم لغات نادر و معانی دشوار عبارات فروماند و شیخ که قبلاً مواضع مورد اشکال را در کتب لغت معین کرده بود، به سخن در آمد و مشکلات را یک به یک توضیح داد و به موارد و شواهد آنها در کتب اشاره نمود. جوزجانی در همان رساله گوید که شیخ در همان روزگار کتابی در لغت عرب تدوین کرد به نام لسان العرب که تا زمان مرگ او از سواد به بیاض نیامد. ابن ابی اصیبعه نیز به این تألیف شیخ اشاره کرده و گفته است که قسمتهایی از آن را دیده است.

از رسائلی که شیخ به سبک و شیوه ادیبان پیش از خود نوشته بود، امروزه چیزی در دست نیست، لیکن از لسان العرب او گزیده‌هایی اندک برجای مانده است که از روی آن شاید بتوان تصوری از چگونگی اصل تصنیف حاصل کرد. این منتخب رساله‌ای است کوتاه شامل شماری لغات و اصطلاحات دینی و فلسفی و کلامی با تعریف آنها به اختصار که بر حسب موضوع تنظیم شده و عناوین فصول عمده آن چنین است : کتاب الانبیاء و النبیین، القضاء و القدر، فی امر الصحابة، المهاجرون و الانصار، العبادة و الزهد، المذاهب. معلوم نیست که سایر بخشهای تألیف نخستین چه عناوینی داشته و آیا در اصل فرهنگی عمومی بوده و یا تنها لغات و اصطلاحات دینی و فلسفی و کلامی را شامل می‌شده است. شیوه بیان تعاریف و دقتی که از این لحاظ در این گزیده مشاهده می‌شود، یادآور روشی است که شیخ در کتاب الحدود خود به کار برده است. گرچه اسلوب نگارش وی در بعضی از تألیفات او چون قانون و شفاء و رساله‌هایی که در منطق و ریاضیات و سایر شعب علوم دارد، نسبتاً ساده و روشن و خالی از صناعات ادبی است، لیکن در برخی دیگر از آثار او، چون الاشارات و التنبیهات و در داستانهای تمثیلی او نوعی کوشش در آرایش کلام و استفاده از ظرایف ادبی و صنایع بدیع و بیان به روشنی دیده می‌شود.

شعر و سخنوری

یکی از جنبه‌های مهم شخصیت ابن سینا که در سایه شهرت و اهمیت او در حکمت و طب از نظر پنهان مانده، توانایی شگرف او در شاعری و سخنوری است. علاوه بر قصیده عینیة او که ذکر آن گذشت و قصیده الجمانة الالهیة فی التوحید و قصیدة مزدوجه در منطق و چند ارجوزه در طب و موضوعات دیگر، شیخ اشعاری داشته است که در زمان حیات او معروف بوده و در فهرست آثار او در رساله سرگذشت به آنها اشاره شده است.

از نمونه‌هایی که ابن ابی اصیبعه از اشعار ابن سینا، در ضمن شرح حال او نقل کرده است، به چگونگی اسلوب سخن منظوم او می‌توان پی برد. در این منقولات موضوعات شعر او بیشتر حکمت و اخلاق و اندرز است و چند قطعه خمریه مانند نیز در میان آنها دیده می‌شود. شعر او گرچه کلاً در بیان افکار فلسفی اوست، ولی غالباً از مضامین بدیع و لطیف خالی نیست و مطلع خمرّیة معروف ابن فارض گویی در صورت و مضمون و معنی از این بیت ابن سینا که در وصف شراب قدیم سروده، وام گرفته شده است :

شربنا علی الصوت القدیم قدیمة        لکل قدیم اوّل هی اوّل

کلام شیخ در هر دو مورد، نظم و نثر، متین و استوار است و از قدرت و تسلط او بر زبان عربی حکایت می‌کند. علاوه بر اشعار، رساله‌هایی در «خطب و تحمیدات و اسجاع» و «مخاطبات و مکاتبات و هزلیات» نیز در شمار آثار او ذکر کرده‌اند که طبعاً باید از نوع نوشته‌های ادبی او بوده باشند. وی ظاهراً تألیفی نیز در علم نحو داشته است که به عنوان کتاب الملح فی النحو از آن یاد کرده‌اند. وی همچنین کتابی در علم عروض به نام معتصم الشعراء داشته است که در ۱۷ سالگی نوشته بوده است، اما از این آثار او تاکنون نشانی به دست نیامده است.

آواشناسی

یکی از نوشته‌های بسیار مهم ابن سینا رساله کوچکی است در اصول و مبادی علم آواشناسی (مخارج حروف) که عنوان آن در موارد مختلف و در نسخه‌های موجود به چندین صورت آمده، ولی در رساله سرگذشت از آن به نام «مقالة فی اسباب حدوث الحروف و مخارجها» یاد شده است. این رساله را شیخ به خواهش لغت شناس و نحوی معروف، ابومنصور جبّان و به نام او نوشته است و امروزه دو روایت از آن در دست است که هر دو به طبع رسیده و به فارسی ترجمه شده است.