استیون بل – فعال صلح و حقوق بشر

استیون بل – فعال صلح و حقوق بشر

مایلم از فوداسون به خاطر فرصت ممتازی که برای سخن گفتن با شما در اختیارم گذاشت تشکر کنم و برای این کنفرانس آرزوی موفقیت کنم.
من به عنوان یک فعال ضد جنگ و ضد امپریالیست در بریتانیا، معتقدم امکان تحقق صلح و حقوق بشر در غرب آسیا، بستگی به پایان دادن به مداخله امپریالیسم در منطقه خواهد داشت.
قدرت های بزرگ امپریالیستی، مانند ایالات متحده، بریتانیا، آلمان، فرانسه و غیره، همگی ادعا می کنند که در جهت ترویج صلح و حقوق بشر حرکت می کنند، اما گفتارشان با کردارشان همخوانی نداشته و آنچه آنها در حال ترویج آن هستند، ظاهرا «ارزشهای جهانی» نیست. آنها در اصل منافع اصلی دولتی خود را در پشت این الفاظ پنهان کرده و صرفا به یک نگرانی حاشیه ای در مورد وضعیت صدها میلیون نفر در غرب آسیا اکتفا می کنند.
حداقل شکی وجود ندارد که توجیه غرب برای حمایت از جنگ نسل کشی کنونی اسرائیل (در فلسطین) این است که اسرائیل یک جامعه آزاد و دموکراتیک است. آنها مدعی هستند که فلسطینی‌ها فعالیت های تروریستی داشته، ناامنی را ترویج می‌کنند و جامعه‌ای ناپخته هستند که نیاز به آموزش در خانه دارند.
چنین عدم تقارنی، خودداری از به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی و حق آنها برای دفاع از خود و حقوق ملی جامعه مدنی فلسطین را توجیه می کند.
در واقع، دولت اسرائیل مورد حمایت قرار می گیرد زیرا قابل اعتمادترین متحد امپریالیسم در منطقه است. رژیم آپارتاید اسرائیل تنها نگرانی رسمی متحدانش می باشد، همانطور که آنها چندین دهه از رژیم آفریقای جنوبی با وجود سیستم آپارتاید آن حمایت کردند.
اگر ما ریاکاری متعارف طبقه حاکم امپریالیست را رد می کنیم، نباید خود ما مرتکب انکار صلح و حقوق بشر شویم و دروغی که بر لبان آنهاست، لزومی ندارد که بر لبان ما نیز جاری شود.
بلکه بجای آن، بیایید فردگرایی اشرافی بورژوازی غرب را رد کنیم. نقطه شروع فرد نیست، مردم و حاکمیت آنهاست. صلح، عدالت، آزادی و توسعه مورد نیاز مردم، باید توسط ملت های بپاخاسته بدست آید. از این نظر، مبارزه برای استقلال ملی، مبارزه ای برای تأمین بسترهای اولیه برای توسعه آزاد، به تمام معنا، برای مردم است.
برای فلسطینی‌ها، تداوم مردم در گرو تامین یک کشور است. ارزش یک دولت مستقل به قدری است که امپریالیست ها ترجیح می دهند یک سیستم هرج و مرج ایجاد کنند تا اینکه قدرت های دولتی مستقل واقعی را تحمل کنند. این تنها نتیجه ای است که می توان از مداخلات قرن حاضر آمریکا در عراق، لیبی، سوریه و یمن گرفت.
این فقط در مورد مداخله نظامی مستقیم نیست. توجیه فرضی تحریم ها به عنوان جایگزینی برای جنگ نیز هست. بحث های تشکیل جامعه ملل بر اساس تجربه «جنگ تمام عیار» علیه جمعیت های غیرنظامی طی سال های 1914-1918 بود. در آن زمان، وودرو ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده گفت: … « اگر مردان متفکر اندیشیده اند که و جنگ وحشیانه است … تحریم ابزاری بی نهایت وحشتناک تر از جنگ است.»
استفاده از تحریم ها علیه مردم غرب آسیا و به طور کلی جنوب جهانی نشان دهنده اقداماتی در چارچوب یک جنگ اعلام نشده است. تحریم ها ارتباط جامعه را با اقتصاد جهانی سلب کرده، کمبود کالاها و خدمات ضروری را ایجاد می کند، تورم را افزایش و از ارزش پول ملی می کاهد و اشکال پیچیده ای از محرومیت را برای اکثریت مردم گسترش می دهد.
یاسمین حسین الجواهری، دانشگاهی متولد عراق، در کتاب خود درباره تأثیر تحریم ها بر عراق می نویسد: «تحریم ها اکثریت گسترده مردم عراق را از حقوق اقتصادی ضروری برای حفظ کرامت و احترام انسان ها سلب کرد و سبب جان باختن بسیاری از آنان در اثر گرسنگی و بیماری شد. این امر سبب افزایش چشمگیر بیماریهای مسری، مرگ و میر ناشی از عوارض بوجود آمده در مادران و نوزادان و کودکان و رنج بسیار زیاد بیماران مزمن و تعداد زیادی از معلولان جسمی و ذهنی شد. به دلیل فروپاشی مراقبت های بهداشتی عمومی و افزایش آلودگی محیط زیست، سوءتغذیه گسترده و انواع دیگری از بیماری ها از جمله مجموعه ای از ناهنجاری های فیزیکی در میان نوزادان تازه متولد شده بروز پیدا کرده است».
با این حال، در غرب شفافیت کمی در مورد تحریم ها وجود دارد. این امر باعث شده است که برخی از فعالان در عین ادعای حمایت از زنان ایرانی، از تحریم ها حمایت کنند.
شاهرخ فردوست، اقتصاددان می نویسد: «…درآمد واقعی سرانه شهروندان ایران در سال 2019 نزدیک به 30 درصد کمتر از زمان قبل از تحریم در سالهای بین 2012-2019 بود.»
چنین کاهشی در استانداردهای زندگی به‌ویژه به شدت متوجه زنان می‌شود که باید کاهش هزینه‌های رفاهی و همچنین کاهش درآمد خانوار را پوشش دهند. علاوه بر این، تأثیرات پیچیده ای بر زندگی خانوادگی به طور کلی وجود دارد.
نازنین شهروکنی، در یک مطالعه دانشگاهی بر اساس مصاحبه با زنان در ایران می نویسد: «فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها موانع مالی تشکیل خانواده را تشدید کرده است… به دلیل فروپاشی تومان، منابع خانواده که می‌تواند برای ازدواج جوانان استفاده شود تمام شده است… شواهد آماری نشان دهندۀ کاهش ازدواج جوانان در نتیجه تحریم ها و مشکلات اقتصادی است… تغییر کلیدی دیگر مربوط به کاهش درصد تولد است که به تصمیم زوج های متاهل برای به تعویق انداختن یا حتی خودداری از بچه دار شدن مربوط می شود.»
چنین تأثیرات عمیقی بر زندگی میلیون ها زن ایرانی، از سوی بسیاری از کسانی که در غرب ادعا می کنند از حقوق زنان ایرانی دفاع می کنند نادیده گرفته می شود.
نگرانی غرب نسبت به رفاه زنان مسلمان موضوع اصلی استعمار در دو قرن گذشته بوده است. قبل از سیاستمداران، هم مبلغان و هم مسافران متقاعد شدندکه کشورهای خود آنان باید یک جنگ صلیبی متمدنانه را آغاز کنند. ماهیت این اقدام، در عبارت معروف گایاتری چاکراورتی اسپیواک خلاصه شد: “مردان سفید پوست زنان قهوه ای را از مردان قهوه ای نجات می دهند.”
این نگرش تا امروز باقی مانده است. در افغانستان حمله بیست ساله به حاکمیت، توسعه و بدن فانی مردم، تا حدی ظاهراً به بهانۀ نجات زنان افغان انجام شد. بانوی اول، لورا بوش، توضیح داد که چگونه نگرانی نسبت به آن زنان، آنقدر قوی است که “قلب کسانی که در جهان متمدن هستند شکسته می شود.” با این حال، جهان دلشکستۀ متمدن، تحریم‌ها را اعمال کرده و ذخایر ملی افغانستان را ربوده است، که منجر به فقیر شدن 97 درصد مردم این کشور شده است. چه شجاعتی!
من فکر می کنم ارزش آن را دارد که به موقعیت مادی واقعی زنان و مردان تحت تحریم بپردازیم. در کنار دیدگاه گسترده فردگرایانه در مورد حقوق بشر، روایت غالب در غرب این است که شرایط مادی ربطی به حقوق بشر ندارد. هیچ حقی در قانون اساسی برای مسکن، اشتغال یا تأمین بهداشت وجود ندارد. اینها منوط به دسترسی افراد به بازارهای مربوطه یا بودجه محدود دولت است.
دوباره موقعیت زنان را مورد سنجش قرار دهید. در محافل امپریالیستی زنان ایرانی به دلیل قوانین حجاب مظلوم دیده می شوند. با این حال، همین محافل فعالانه از زنان مسلمان در فرانسه، دانمارک، سوئیس و جاهای دیگر حمایت می‌کنند، اما با سکوتشان، علاقه‌مندی خود نسبت به محرومیت آنان از حق زدن نقاب یا پوشیدن حجاب را به نمایش می‌گذارند. اینگونه به نظر می رسد که حق بی حجابی وجود دارد، اما حق حجاب وجود ندارد.
کار قابل توجه کوان هریس در مورد دولت رفاه در ایران تغییری اساسی را در موقعیت زنان ایرانی نشان داد. امید به زندگی برای زنان از حدود 59 سال در سال 1979 به 77 سال در سال 2015 افزایش یافت. مرگ و میر نوزادان از 80 نفر در هزار به 14 نفر در هزار در همان دوره کاهش یافت. سواد زنان جوان از 42 درصد در سال 1975-1976 به 97 درصد در سال 2012 افزایش یافت. برای زنان شاغل، دسترسی به تأمین اجتماعی از کمتر از 5 درصد در سال 1981 به بیش از 62 درصد در سال 2015 افزایش یافت. مراقبت های بهداشتی اولیه از کمتر از 20 درصد در سال 1983 به حدود 90 درصد در سال 2010 افزایش یافت.
اینها دستاوردهای فوق العاده ای، بویژه در شرایط تحریم است! اما با این حال غرب ترجیح می دهد پیشرفت زنان ایرانی را به جای کاهش میزان مرگ و میر مادران با یک تکه پارچه اندازه گیری کند.
این قطعاً باید یک نکته متمایز باشد. کسانی که نگرانی‌های مادی را رد می‌کنند، هیچ تخصصی برای سخنرانی در مورد حقوق بشر ندارند.
بنابراین، اگر اقتصاد، درآمدهای دولتی و تأمین منابع، پایه حقوق بشر باشد، آینده چگونه به نظر می رسد؟
مطمئناً اینگونه است که اقتصادهای نوظهور جنوب جهانی چشم انداز سخاوتمندانه تری نسبت به اقتصادهای شمال امپریالیستی ارائه می دهند. انتخاب اساسی این است که آیا باید روابط با ایالات متحده هژمونیک، اما رو به زوال، با مؤسسات متحدش در بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و غیره را در اولویت قرار داد، یا اینکه باید روابط با اقتصادهای در حال توسعه از جمله بریکس، سازمان همکاری شانگهای و غیره را در اولویت قرار داد. کاستی های ایالات متحده در اقتصاد جهانی بیان شده است. بانک جهانی اعلام کرد که چین در سال 2017 به عنوان بزرگترین اقتصاد از نظر PPP (porchasing power parity) : «برابری قدرت خرید»، از ایالات متحده پیشی گرفت. امروزه (اقتصاد) چین 20 درصد بزرگتر از ایالات متحده است.
به همین ترتیب، قدرتی که ایالات متحده از طریق اتحاد خود با سایر قدرت های امپریالیستی اعمال می کرد، دیگر بر اقتصاد جهانی تسلط ندارد. در سال1990، ارزش مجموع کشورهای G7 کمتر از 24 تریلیون دلار بود – در حالی که اقتصادهای BRICS دارای ارزش ترکیبی کمی کمتر از 7 تریلیون دلار بودند.
تا سال 2022، این عدم تعادل معکوس شد. اقتصادهای G7 اکنون دارای ارزش ترکیبی بیش از 42 تریلیون دلار هستند. اقتصادهای بریکس، حتی قبل از اعضای جدید اخیر، از ارزشی اندکی کمتر از 44 تریلیون دلار برخوردار بودند.
علیرغم تلاش‌ها برای ارائه موارد دیگر، داده‌ها کاهش نسبی اقتصاد امپریالیسم و رشد کیفی کشورهای در حال توسعه جنوب جهانی را نشان می‌دهند که چین در هسته آن قرار دارد.
در 5 سال گذشته، اقتصاد چین به طور متوسط 4.5 درصد رشد کرده است، در حالی که متوسط رشد ایالات متحده 1.8 درصد بوده است. این بدان معناست که چین از رشدی دو و نیم برابر سریعتر از ایالات متحده برخوردار بوده است.
کشورهای غرب آسیا فرصتی بی نظیر برای ترویج شکل جدیدی از توسعه با «نگاه به شرق» دارند.
این امر دسترسی به بازارهای غربی یا فناوری های پیشرفته آن را منتفی نمی کند. اما حقوق اساسی مردم و توانایی دولت ها برای حفظ استقلال خود، بر پیشبرد گزینه های ایجاد شده ناشی از ظهور جهان چند قطبی استوار است. هرچه ادغام اقتصادهای جنوب جهانی قوی تر باشد، موقعیت چانه زنی آنها در روابط با شمال جهانی قوی تر خواهد بود.
صلح و حقوق بشر قابل دستیابی است. در سراسر قاره‌ها، حرکت میلیون‌ها نفر برای حمایت از فلسطینی‌ها نشان می‌دهد که اکثریت جهانی خواستار صلح با عدالت و حقوق مستقل برای همه مردم جهان هستند. بیایید از مقاومت فلسطینی ها و سازماندهی جوانان جهان برای آزادی فلسطین الهام بگیریم.