سخنرانی دکتر طلال عتریسی

دکتر طلال عتریسی، استاد دانشگاه لبنان، سه‌شنبه چهاردهم مرداد در وبینار “حقوق بشر در اسلام: واقعیت و چالش‌ها” در موضوع “مبانی مرجع حقوق بشر در اسلام” سخنرانی نمود. او در این سخنرانی، مطالب زیر را بیان کرد:

 

          امروزه اسناد بین‌المللی با موضوع حقوق بشر سروکار دارند. برخی از کشورهای غربی از حقوق بشر به عنوان بهانه‌ای برای مداخله در امور سایر کشورها استفاده می‌کنند. با وجود اینکه اعلامیه جهانی حقوق بشر موجود است، این کشورها برای این حقوق حدومرزی نمی‌شناسند. این نوع مداخله، تأثیری منفی بر بیشتر مردم جهان گذاشت؛ به گونه‌ای که در کشورهای اسلامی، حقوق بشر را با مداخلات خارجی پیوند داد؛ اما حقیقت حقوق بشر این‌گونه نیست و نباید بهانه‌ای برای مداخلة غربی‌ها و آمریکا در کشورها اسلامی باشد.

          انقلاب فرانسه که در سال‌های آخر قرن هجدهم (1789 میلادی) اتفاق افتاد، مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر به شمار می‌رود، زیرا این انقلاب شعارهای آزادی، برادری و برابری را برافراشت. این شعارها در عمل اجرا نشد و مشکلات فقرا و سوءاستفاده از آنان باقی ماند و اشراف حاکم ماندند. مرجعیت این شعارها، زندگی مردم فرانسه بود. همین امر در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز صدق می‌کند. میان قانون اساسی انقلاب فرانسه (آزادی ، برادری و برابری) و اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 میلادی، 159 سال فاصله وجود دارد. پیش از اعلامیه جهانی حقوق بشر، جهان (اروپا به طور ویژه) درگیر جنگی خونین بود که در آن ده‌ها میلیون نفر کشته شدند. اعلامیه جهانی حقوق بشر نوعی اجماع بین کشورها برای متوقف کردن جنگ، جلوگیری از کشتار و احترام به حق حیات بود.

          به همین علت است که حقوق بشر در غرب که از حق زندگی و حق آزادی آغاز می‌شود، به حق داشتن محیطی امن و تمیز و حفظ میراث فرهنگی توسعه می‌یابد. این حقوق از مشکلات پیچیده‌ای مانند مشکلات دولت‌ها، فساد، آلودگی محیط‌زیست و موارد مشابه آن ناشی شده است. بنابراین، مرجع و منبع این حقوق، مشکلات جامعه است. به این ترتیب، این حقوق با توجه به تغییراتی که در جامعه اتفاق می‌افتد و مشکلاتی که مردم با آن روبه‌رو هستند و گاهی انحرافاتی که در جامعه به وجود می‌آید، تغییر می‌کند. به همین علت سازمان ملل می‌خواست حق هم‌خانگی، حق خانواده تک‌جنسیتی و حق فرزندخواندگی را قانونی کند.

          مرجعیت حقوق بشر در دیدگاه اسلامی، واقعیت اجتماعی نیست؛ بلکه بُعد الهی انسان است. قرآن کریم به تکریم انسان‌ها اشاره می‌کند و می‌فرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ[1]» «و ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.» این تکریم، نقطة آغاز ارج نهادن به شخص بدون در نظر گرفتن جنگ‌ها، انقلاب‌ها، کودتاها‌، آلودگی‌ها و مشکلات جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند. پس بحث حقوق بشر در اسلام از تکریم انسان‌ها فارغ از نژاد، رنگ و جنسیت آن‌ها آغاز می‌گردد؛ در حالی که دهه‌ها زمان گذشت تا جهان (به‌ویژه غرب) برای سیاه‌پوستان حقوقی مساوی با سفیدپوستان به رسمیت شناخت. پس انسان از منظر الهی مورد احترام است و این امر یک اصل الهی است که هیچ انسانی آن را به انسان‌های دیگر اعطا نمی‌کند. این امر، نقطه شروع حقوق بشر در اسلام است.

          نکته دوم این است که شخص مجاز نیست خود را تحقیر کند، زیرا خداوند او را تکریم کرده است. اگر شخصی در مکانی زندگی می‌کند که در آنجا تحقیر می‌شود، باید مهاجرت کند. همان‌طور که آیة شریفه می‌گوید: «أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا[2]» «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» همچنین خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[3]» «عزت مخصوص خدا و پیامبر او و مومنان است.» این آیه بیان می‌کند که عزت مومنان از عزت خداوند است، لذا جایز نیست که مومن مورد تحقیر واقع شود؛ زیرا خداوند که منشأ عزت است، چنین چیزی را نمی‌خواهد.

          مسئلة دیگر این است که اسلام، شخص را از کشتن خود منع می‌کند. این مسائل در اعلامیه جهانی حقوق بشر یافت‌ نمی‌شود. اعلامیه جهانی حقوق بشر دربارة حقوق بشر در طول زندگی صحبت می‌کند، به این معنا که باید مواد غذایی، مسکن، مراقبت در دوران کودکی و خانواده برای انسان تأمین شود. این‌ها درست است، اما اسلام علاوه بر این‌ها، انسان را از کشتن خود منع می‌کند؛ زیرا زندگی، امری شریف است و بخشی از روح خداست. خداوند متعال در همین رابطه می‌فرماید: «فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا[4]» «پس از روحمان در او دمیدیم.» این به معنای این است که زندگی انسان هدیه‌ای از سوی خداوند متعال است. بنابراین، انسان‌ نمی‌تواند این زندگی را از خود دریغ کند. به علاوه، کشتن دیگران نیز جایز نیست: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا[5]» «هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد» البته قصاص، جایز است.

          سقط جنین در اسلام ممنوع شده است، زیرا شخص با این کار زندگی جنین را از او می‌گیرد، در حالی که او این زندگی را به جنین نداده است. این موضوع در اعلامیه جهانی حقوق بشر به چشم نمی‌خورد. امروزه سقط جنین یک مسئلة عادی، ساده و قانونی در جهان غرب است؛ در حالی که مثلاً پنجاه سال پیش این‌گونه نبود. این امر از جمله حقوقی است که در گذشته وجود نداشت و از نظر اخلاقی نیز صحیح نیست. بنابراین، سقط جنین ممنوع است، مگر اینکه زندگی مادر تهدید شود؛ زیرا زندگی جنین مهم است، اما نباید مانع از زندگی مادر شود. بنابراین، این حقوق، الهی هستند و نه مادر و نه پدر و نه هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند تصمیم بگیرد که یک کودک را زنده نگهدارد یا او را از بین ببرد.

          پس انسان تکریم شده است و آنچه روی زمین و در دریاست، مسخر اوست. عقل هدیه‌ای الهی به انسان است که از طریق آن می‌تواند خوب را از بد تشخیص دهد، اما تکریم انسان به سبب تقواست. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[6]» «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.» همة انسان‌ها گرامی‌ هستند، اما افرادی گرامی‌ترند که باتقواتر باشند. پس قاعدة تکریم، پول، قدرت یا ویژگی‌های ارثی نیست.

          اعلامیه جهانی حقوق بشر به اموری مانند مردم، جامعه، محیط‌زیست، اقتصاد، صنعت و آزادی‌ها توجه دارد، اما به خداوند توجهی نمی‌کند. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[7]» «و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» این یعنی پرستش، حق خدا بر انسان است؛ همان‌گونه که کرامت، حق انسان بر خداست. در اینجا نوعی تعادل در این حقوق به چشم می‌خورد. بندگی انسان در برابر خدا، مانع از طغیان او می‌شود. اسلام علاوه بر تنظیم رابطة انسان با خالق خود، در بُعد اجتماعی نیز روابط مردم با یکدیگر را تنظیم می‌كند. حق الله در روابطی مانند روابط با خویشاوندان و بستگان نیز وجود دارد. این امر نیز در هیچ نظام حقوقی جهانی‌ دیگر به چشم نمی‌خورد.

          حق محیط‌زیست و موجودات دیگر مانند گیاهان و حیوانات نیز حائز اهمیت است. از آنجا که انسان اشرف موجودات است، مسئولیت دارد که به حیوانات و گیاهان آسیب نرساند و از آن‌ها فقط برای آبادانی استفاده کند. به این ترتیب، قوانینی برای جلوگیری از کشتار حیوانات، ازبین‌بردن گیاهان، آلوده‌کردن محیط‌زیست و محدودیت صنایع وضع می‌شود.

          قرآن کریم دربارة روابط با دیگران می‌فرماید: «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم ٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ[8]» «و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است * برای تهیدست و محروم» این به معنای این است که حقی برای فقرا، نیازمندان و ایتام در اموال ثروتمندان وجود دارد. کمک به فقرا، تعادل را به جامعه بازمی‌گرداند و مشکلات اقتصادی و فقر را کاهش می‌دهد. سازمان ملل متحد بیش از بیست سال است که برای حل مسئلة فقر، همایش‌هایی برگزار می‌کند و گزارش‌هایی منتشر می‌نماید و می‌گوید: «در ده سال آینده، نرخ فقر به فلان درصد کاهش خواهد یافت.»؛ اما پس از گذشت ده سال، گزارش‌های جدیدی منتشر می‌شود که درمورد افزایش فقر در جهان سخن می‌گوید. دلیل این امر این است که ما در یک نظام توحش و غارت اقتصادی زندگی می‌کنیم.

          پس مرجع حقوق بشر در اسلام، یک دورة خاص یا یک جامعة خاص نیست؛ بلکه آموزه‌های قرآنی و الهی است. پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران برای نامگذاری روزی به نام «حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی» بسیار مهم است، زیرا کرامت انسان، امری قرآنی است. کرامت انسانی عمیق‌تر و گسترده‌تر از مسئلة حقوق بشر است. می‌‎توان حقوق بشر را شاخه‌ای از کرامت انسانی دانست.

[1]. سورة إسراء، آیة 70

[2]. سورة نساء، آیة 97

[3]. سورة منافقون، آیة 8

[4]. سورة تحریم، آیة 12

[5]. سورة مائدة، آیة 32

[6]. سورة حجرات، آیة 13

[7]. سورة ذاریات، آیة 56

[8]. سورة معارج، آیة 24 – 25