دکتر ریاض المسعودی – نماینده سابق پارلمان عراق

دکتر ریاض المسعودی – نماینده سابق پارلمان عراق

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
برادران و خواهران شنونده؛ السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
پروفسور دکتر ریاض المسعودی، استاد دانشگاه از جمهوری عراق با شما صحبت می‌کند. امروز مفتخرم که سخنرانی خود را در چارچوب چهارمین همایش «آیندۀ صلح و حقوق بشر در خاورمیانه» ارائه دهم، همایشی که بنیاد گفتگو و دوستی ملل در جمهوری اسلامی ایران آن را برگزار می‌کند. محور سوم که مرتبط با «صلح و توسعه» است، انتخاب شده است. من دربارۀ زمینه و موضوعی بسیار مهم سخن می‌گویم که عبارت است از «چالش‌های امنیتی پیش‌روی افق‌های توسعه در خاورمیانه».
همه می‌دانند که عامل جغرافیایی، عاملی کنترل‌کننده در همۀ بخش‌ها و در پیشاپیش آن‌ها، بخش توسعه است. هنگامی که بدانیم متغیرهای طبیعی جغرافیایی، نقش تعیین‌کننده‌ای در بسیاری از قضایای دارای اهمیت دارند، در این راستا باید مرور کنیم که کل منطقۀ خاورمیانه، منطقۀ جغرافیایی مهمی است، زیرا در میان مجموعه‌ای از پهنه‌های آبی بزرگ قرار گرفته است که عبارت‌اند از اقیانوس هند و اقیانوس اطلس، به علاوۀ پهنه‌های آبی دیگری که مساحتشان از اقیانوس‌ها کمتر است و عبارت‌اند از دریای مدیترانه، دریای سیاه و خلیج فارس. در نتیجه، این پهنه‌های آبی، در اهمیت کشورها در منطقۀ خاورمیانه، شریک بوده است. افزون بر این، باید حقیقتی را توضیح داد و آن این است که این منطقه، در بیشتر روزهای سال، آب‌وهوای معتدلی دارد؛ درنتیجه، آب‌های آن، «آب‌های گرم» نامیده می‌شود. اندک‌بودن طوفان‌ها و اندک‌بودن انجماد این پهنه‌های آبی نزدیک به منطقه، اجازۀ حرکت به ناوبری در تمام طول سال می‌دهد؛ در نتیجه، بندرها و اسکله‌ها و عقبۀ این بندرها و اسکله‌ها، آباد است و در همۀ روزهای سال کار می‌کند. جنبۀ دیگر این است که تعداد کمی از کشورها -کمتر از دوازده کشور- در منطقۀ خاورمیانه وجود دارند که نفت خام و گاز طبیعی تولید می‌کنند که این امر یک منبع مهم سرمایه‌گذاری در بحث انرژی است. در نتیجه، [این منطقه] اهمیت دیگری می‌یابد. افزون بر این، باید حقیقتی را متذکر شد [و آن اینکه] جنبۀ تمدنی و تاریخی این کشورها به آن‌ها اجازه می‌دهد تا از این اهمیت برخوردار باشند. افزون بر این‌ها، بعد دینی و هویت دینی اسلامی است که بر بیشتر این کشورها و ساکنانشان فرمانروایی می‌کند.
برای اینکه بیشتر به شکل تفصیلی سخن بگوییم، باید برخی از حقایق را یادآور شویم. اتفاقاتی که پس از سال 2011 در کشورهای عربی رخ داد -یعنی بهار عربی-، قطعا اتفاقات بزرگی بود و چالش‌هایی حقیقی برای مردم این کشورها به وجود آورد، به ویژه که در تونس و مصر آغاز شد -و همه اهمیت تونس و مصر را درک می‌کنند- و از این کشورها به دیگر کشورهای عربی «حرکت کرد» -اگر تعبیر صحیحی باشد- که عبارت‌اند از سوریه، لیبی، یمن و اتفاقی نیز در عراق رخ داد. هنوز تلاش‌هایی وجود دارد که این چالش‌های بزرگ در این کشورها ادامه یابد. بنابراین می‌توان گفت که این اتفاقات، تأثیر خطرناک و بزرگی بر جوامع، بخش‌های اقتصادی و بخش‌های خدماتی گذاشته است. در نتیجه، کاهشی خطرناک در موضوع سرمایه‌گذاری رخ داده است و همه می‌دانند که سرمایه‌گذاری، مقدار بیشتری از سرمایه را جلب می‌کند و فرصت‌‌های شغلی بیشتری را به ویژه برای جوانان -از گروه 15 تا 45 سال- فراهم می‌کند؛ افزون بر سرمایه‌گذاری بهینه در منابع طبیعی و انسانی موجود [که اتفاق می‌افتد]. در نتیجه، این اتفاقات به شکل‌های گوناگون، این بخش‌ها را تعطیل کرد که منجر به فرار سرمایه و عدم جذب سرمایه‌گذاری‌های بیشتر شد.
این اتفاق در سرمایه‌گذاری در بخش نفت و بخش گاز نیز رخ داد، اما صراحتا [باید بگویم که] این سرمایه‌گذاری‌ها، منابع بیشتری را برای این کشورها به ارمغان نمی‌آورد؛ زیرا حقیقتی وجود دارد که باید بر آن متمرکز شویم و آن را برجسته کنیم و آن این است که هرچه قیمت نفت و درآمدهای نفتی حاصل از فروش و صادرات نفت و گاز افزایش یابد، در حالی که بخش‌های کمک‌کنندۀ دیگر مانند بخش کشاورزی، صنعتی، گردشگری، خدماتی و بازرگانی وجود نداشته باشد؛ این به معنای ورود بیشتر اموال و خرج‌کردن این اموال در جنبۀ مصرفی است و همه می‌دانند که اموالی که در زمینه‌های مصارف روزانه مانند خرید غذا، خودرو، لوازم منزل، پوشاک و غیره خرج می‌شود، سودی در پی ندارد و «اموال سوخته» به شمار می‌رود. بنابراین، این کشورها از یک ضعف حقیقی در بخش یا سامانۀ توسعه و در هر دو شاخۀ آن یعنی توسعۀ مکانی و توسعۀ بخشی رنج می‌برند. بنابراین، چرخش سرمایه در این کشورها بسیار ضعیف است و به شکل‌های گوناگون، بیکاری بیشتر تولید می‌کند؛ افزون بر اینکه [این کشورها] در توسعۀ اموال به دست آمده از صادرات نفت و گاز و برخی از مواد اولیه ناتوان هستند.
بنابراین، [این امر] احساس متناقضی در مردم این کشورها مبنی بر عدم ارتباط بین کف [جامعه] -که در عموم مردم نمود می‌یابد- و بین دولت‌های موجود در قدرت ایجاد کرد و شکاف میان حکومت و ملت‌ها را افزایش داد. به همین سبب، نارضایتی عمومی از این حکومت‌ها در مردم در بیشتر از 90 تا 95 درصد این کشورها وجود دارد. 25 تا 30 کشور در منطقۀ خاورمیانه وجود دارند که از مراکش در غرب تا کشورهای آسیای مرکزی مانند پاکستان، ازبکستان، قرقیزستان و افغانستان [در شرق واقع شده‌اند]. این پهنۀ جغرافیایی صراحتا با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی بزرگ و خطرناک مواجه است که جنبۀ اساسی آن، چالش اقتصادی و ناتوانی این دولت‌ها در ایجاد تغییرات توسعه‌ای حقیقی است که این ملت‌ها را در استفاده از منابع طبیعی و انسانی موجود، توانمند کند. بنابراین، ناسازگاری‌های حقیقی میان سطح منابع و سطح اقتصادی دیده می‌شود و بسیار دشوار است که می‌بینیم در این کشورها با این حجم از منابع، این سطح اقتصادی و رفاهی وجود دارد، در حالی که در کشورهای دیگر -برای مثال هلند، برخی از کشورهای اسکاندیناوی، سنگاپور، مالزی یا کرۀ جنوبی- می‌بینیم که هرچند از کمبود منابع رنج می‌برند، اما از نظر اقتصادی، آموزشی و بهداشتی در سطح بالایی قرار دارند.
بنابراین، محقق ساختن رفاه باید از شناخت حجم این منابع آغاز گردد و با مدیریت صحیح و منطقی این منابع [ادامه یابد] تا به سوی برقراری صلح برویم. به عبارت دیگر، مسئله‌ای وجود دارد [و آن این است که] صلح اولویت دارد یا توسعه؟ و آیا می‌توان توسعه را بر صلح مقدم کرد یا صلح را بر توسعه مقدم کرد؟ این، مسئله‌ای است که باید آن را برجسته کرد. در این موضوع می‌گوییم که این منابع که در حقیقت خداوند عزوجل به این کشورها بخشیده است، منابعی منحصر به حکومت‌ها نیست، بلکه منابعی طبیعی و انسانی در دسترس ملت‌هاست و این قدرت‌ها (حکومت‌ها)، نتیجۀ جنبش‌های مردمی و نتیجۀ رغبت مردم به حاکمانشان و نوع این حکومت هستند. به عبارت دیگر، این اشتباه است که نوع حکومت در هر کشوری را مشخص کنیم، بدون اینکه یک رای‌گیری و همه‌پرسی حقیقی از مردم دربارۀ سرشت نظام حاکم انجام شود. بنابراین، یک رابطۀ متقابل بین نوع حکومت و قدرت و بین محقق‌ساختن و بنیان‌گذاری صلح حقیقی و بین فعالیت توسعه‌ای و فعالیت اقتصادی در هر کشوری از کشورهای جهان وجود دارد.
بنابراین در پایان این سخنرانی، باید خاطرنشان شود که محقق‌ساختن سرمایه‌گذاری بهینۀ منابع عبارت است از رابطۀ متقابل بین ایجاد بنیان‌های حقیقی صلح مبنی بر ارتباطی راستین میان شهروند و قدرت و مدیریت منابع توسط قدرت برای خدمت شهروند تا به این حقیقت برسیم که هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، ضمانت حقیقی سرمایه‌گذاری بهینۀ منابع است؛ زیرا مشاهده شده است که بسیاری از قدرت‌ها، این منابع را احتکار می‌کنند تا توان خود را افزایش دهند و ضد ملت‌ها از خشونت و قوۀ قهریه استفاده کنند، به جای اینکه این منابع را در جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به کار ببرند که اصل توازن میان حقوق و تکالیف را محقق می‌کند و به سرمایه‌گذاری بهینۀ این منابع می‌رسد. بنابراین، منابع طبیعی و انسانی فراوانی در کشورهای خاورمیانه وجود دارد، اما به علت عدم سرمایه‌گذاری بهینۀ این منابع و ناتوانی این قدرت‌ها در ایجاد توازن میان این منابع و خواسته‌های ملت‌ها، مشاهده می‌کنیم که این منابع تقریبا هرروزه هدر می‌روند و این ملت‌ها از این منابع به علت چالش‌های امنیتی و سیاسی، بهره‌مند نمی‌شوند.
در پایان، من فقط می‌توانم والاترین سپاس‌ها و تقدیرهای خود را به این سازمان ارجمند -بنیاد گفتگو و دوستی ملل- تقدیم کنم که فرصت ارائۀ این سخنرانی را در اختیار من قرار داد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته