دکتر سید محمد ساداتی نژاد – جواد عطوی
انقلاب اسلامی ایران و اندیشه های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به عنوان دو فقیه و رهبر انقلاب اسلامی، سبب تحول و پیشرفتهای چشمگیری از نظر معنایی محتوایی در حوزه زنان ایرانی در دوران پس از انقلاب اسلامی شده است. اهمیت زن ایرانی در دوران پس از انقلاب اسلامی، آن است که همه این پیشرفتها را با حفظ اصالت و ارزشهای خود حفظ کرده است بدون اینکه به سمت از خود بیگانگی و دست شستن از ارزشهای اسلامی برود. امری که در هیچ جای دیگری از کشورهای اسلامی، به این درجه از شکوه و تبلور نرسیده است.
امروزه در بسیاری از کشورهای دنیا، با ترویج فرهنگ لیبرالیسم، زن گرچه به درجاتی از رشد و توسعه و موقعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دست یافته اما به همان میزان و یا بیشتر از آن نیز به عنوان یک کالای جنسی موجب تباه شدن ارزشهای بی شماری در جامعه شده است. بر اساس آموزههای مکتب انقلاب اسلامی زنان، باید در جامعه حضور داشته باشند و یکی از عوامل اصلی و مهم پیروزی انقلاب اسلامی نیز حضور زنان در عرصههای مختلف انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی با بها دادن به زن باعث تثبیت حضور فعالانه زنان در جامعه شد و امروز شاهدیم که زن ایرانی همراه با حفظ حجاب و ارزشهای اسلامی خود، به موفقیتهای بی نظیری در عرصههای مختلف علمی، ورزشی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دست یافته و این دستاوردی بسیار مهم و با ارزش برای انقلاب اسلامی و زن ایرانی است.
حال میخواهیم با نگاه مختصری به آمار، وضعیت زنان ایرانی در جامعه را بر اساس مولفههای توسعه و پیشرفت در قبل و بعد انقلاب اسلامی بررسی کنیم.
نرخ باسوادی بانوان
بنا بر آمار سرشماری در سال 1355، جمعیت 15 سال و بالاتر حدود 7 /18 میلیون نفر بوده است که با نسبتهای مساوی بین زن و مرد و نیز شهر و روستا توزیع شده بود. در همین سال، جمعیت زنان برابر 2/ 9 میلیون نفر و تعداد باسوادان 2/ 2 میلیون نفر بوده است که نشاندهنده 24 درصد میزان با سوادی در این قشر میباشد. در این سال نرخ باسوادی زنان جهان ۶۱ درصد بوده است. اما با توجه به گزارش میزان باسوادیِ زنان بالای 15 سال که در سال 2015 توسط سازمان ملل متحد، یونسکو، و مؤسسه آمار UISتهیه شده است نرخ باسوادی زنان ایرانی به 82.5 درصد رسیده است که تقریبا با نرخ باسوادی بانوان در جهان( 82 درصد) برابر است. همچنین در مقوله عدالت آموزشی، نتایج سرشماری انجام شده در بین سالهای 1355 لغایت سال 1395 نشان میهد تفاوت نرخ باسوادی در بین زنان و مردان از 23.4 درصد در سال 1355 به حدود 6.8 درصد در سال 1395 کاهش یافته است.
همچنین تعداد دانش آموختگان زن از ۶ درصد در سال ۵۷ به ۴۵ درصد رسیده است و هم اکنون ۲۲.۷ درصد زنان ایرانی دارای تحصیلات تکمیلی هستند و همچنین افزایش ۴۵ درصدی دانش آموختگان خانم و رشد ۱۷ برابری تعداد زنان هیات علمی در دانشگاهها نسبت به قبل از انقلاب اسلامی به طوری که در سال ۵۷، ۱.۴ درصد و در سال ۹۶، ۲۴ درصد از اعضای هیات علمی دانشگاهها بوده است.( مهدی نژاد: مصاحبه با میزان) این آمار به خوبی تبیین میکند که روند رشد زنان ایرانی در دوران انقلاب اسلامی، نه تنها متوقف نشد بلکه با اتخاذ رویکردی صحیح و ارزشی، به صورت همه جانبه و جامع و در همه زمینهها در حال حرکت به جلو بوده است.
نرخ امید به زندگی
با توجه به آمارهای بانک جهانی، در پی برنامههای توسعه اقتصادی – اجتماعی و برنامهریزی جهت تحقق اهداف توسعه هزاره، شاخصهای بهداشتی و درمانی کشور ارتقا یافته و فعالیتهای بسیاری در جهت کاهش مرگ و میر زنان و مادران صورت گرفته و نتایج خوبی در پی داشته است. در سال 57 نرخ امید به زندگی بانوان 56.2 درصد بود اما در سال 90 با 20 درصد رشد تقریبا به 75.5 درصد رسیده است.
اشتغال
درباره اشتغال بانوان تا قبل از سال 1335 شمسي نميتوان آمار دقيقي ارائه كرد، اما در اين سال براساس نتايج اولين سرشماري نفوس و مسكن مشخص شد كه تنها 7/9 درصد از كل شاغلان كشور را زنان تشكيل ميدادند اما طي سالهاي 45 و 55 شمار زنان شاغل افزايش يافت و از 7/9 به 26/13 درصد و سپس به 77/13 درصد در آخرين سالهاي رژيم پهلوي رسيد. اما طی سالهای 55 تا 85 ميزان رشد فعاليت زنان برابر 62/44 درصد بوده است. درصد اشتغال در بخش خدمات طي سالهاي 1355 تا 1384 به طور متوسط براي زنان 18/46 درصد افزايش داشته است. این آمار در طول سالهای اخیر نیز قطعا رشد بیشتری داشته است.
بانوان در عرصه سیاست و فعالیتهای مدنی
در حکومت پهلوي موج تجددگرايي آغاز شد و به تبع آن زمینه برای حضور بیشتر زن در اجتماع باز شد اما این حرکت دارای اصالت نبود و در راستای تقلید از فرهنگ غربی و در تبعیت از فرهنگ رایج بینالمللی بود که دارای نیات و مقاصد پشت پردهای نیز چه از سوی قدرتهای خارجی (در راستای تغییر فرهنگ جامعه ایرانی از اسلامی به سمت غربی) و مسئولین بی لیاقت داخلی (در راستای کمک به تسریع ترویج فرهنگ غربی) بود و لذا در روی دیگر این پیشرفتها که منفی بود از جایگاه زن سوء استفاده شد و خانههای فحشا و سایر ارزشهای منفی نیز در جامعه اسلامی ترویج یافت. با این وجود از زمان رضاخان تا سال 41 بانوان حق رای نیز نداشتند. اما امروزه ضمن حفظ جایگاه زن شاهد حضور آنها در عرصه مسئولیتهای اجتماعی نظیر نمایندگی در مجلس، شوراهای شهر و مشاغل حساس حکومتی نیز هستیم و این روند گر چه کمی آهسته پیش میرود اما به صورت پیوسته است و زنان ایرانی با برخورداری متداوم از آموزشهای لازم، رو به روز در حال فتح عرصههای جدی اجتماعی هستند. به عنوان مثال، رشد اعضاي زن شوراها طي سالهاي 76 تا 82 برابر با 76/79 درصد بوده است که خود گویای نقشپذیری بانوان در عرصه اجتماعیاست.
باتوجه به آمار ذکر شده میتوان به جرات گفت که انقلاب اسلامی توانسته ضمن حفظ ارزشهای اسلامی، موانع حضور بانوان را در جامعه برطرف نموده و به تبع آن جامعهای پویاتر و کارآمدتر نسبت به دوران پهلوی او حتی کشورهای مشابه اسلامی که از فرهنگ لیبرالیسم تبعیت نمودهاند، ایجاد نماید. باید باور کرد که انقلاب اسلامی، مدل مفهومی جدیدی را در مورد نحوه حضور زن در عرصه اجتماعی در دوره مدرن ارائه کرد که شواهد و آمار و حقایق انقلاب اسلامی، موید آن است که یک ساختار و مدل جدیدی نیز برای حضور زن در جامعه وجود دارد که به تدریج نشان میدهد که کاملتر و جامعتر و انسانیتر از مدل غربی حضور زن در جامعه است زیرا در مدل انقلاب اسلامی، زن ایرانی و زن مسلمان با وجود حفظ ارزشهای اسلامی و شرقی خود در جامعه حضور پیدا میکند و ضمن حفظ این ارزشها توانسته به موفقیتهای چشمگیر دست پیدا کند. در حالی که تا قبل از آن گفته میشد که زن اگر میخواهد موفق باشد و در جامعه حضور پیدا کند تنها با روش غربی ممکن است. جمهوری اسلامی، یک مدل جدید حضور زن در عرصههای مختلف اجتماعی را در پیش روی جهان قرار داد.